جدول جو
جدول جو

معنی سرسبد - جستجوی لغت در جدول جو

سرسبد
برگزیده، شاخص
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرسبک
تصویر سرسبک
شوریده، آشفته، مغرور، نادان، سبک سر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
تر و تازه، باطراوت، جوان، کامکار، شادکام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گل سرسبد
تصویر گل سرسبد
گل روی سبد
گل زیبا و برگزیده
شخص برگزیده و عزیز، آنکه طرف مهر و محبت مخصوص کسی باشد
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
گیاهی است که آن را پنج انگشت گویند و به عربی ذوخمسه اصابع خوانند. (برهان). پنج انگشت. (اختیارات بدیعی). ویتکس. بنجنگشت. و رجوع کنید به پنج انگشت. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ)
تر و تازگی عیش. (برهان) (آنندراج) ، خوش و خرم. (غیاث) :
خانه سرسبزتر ز سایۀ سرو
باده گلرنگ تر زخون تذرو.
نظامی.
اگر شد سهی سرو شاه اخستان
تو سرسبز بادی در این گلستان.
نظامی.
بر این زرد گل گر ستم کرد باد
درخت گل سرخ سرسبز باد.
نظامی.
که سرسبز باد این همایون درخت
که شاخش بلند است و نیروش سخت.
نظامی.
مقعد صدقی که صدیقان در او
جمله سرسبزند و شاد و تازه رو.
مولوی.
خال سرسبز تو خوش دانۀ عیشی است ولی
بر کنار چمنش وه که چه دامی داری.
حافظ.
، آباد. (غیاث) ، روان. نافذ:
ز کلک سرسبزاوست از پی اصلاح ملک
از حبشه سوی روم تیز رونده نوند.
سوزنی.
، جوان صاحب دولت و کامکار. (برهان) (آنندراج). جوان. (غیاث) (شرفنامه) :
فرس بیرون فکن میدان فراخ است
تو سرسبزی و دولت سبزشاخ است.
نظامی.
، درخشان. فروزان. روشن:
اختر سرسبز مگر بامداد
گفت زمین را که سرت سبز باد.
نظامی.
، حیات و زندگی. (برهان) (آنندراج) ، فایق وبهتر. (غیاث) ، پادشاه. (برهان) (آنندراج).
- سرسبز بودن:
سرسبز باش چون فلک رویت از نشاط
اقبال کرده همچو عقیق احمر آفتاب.
خاقانی.
به فصل گل به موقان است جایش
که تا سرسبز باشد خاک پایش.
نظامی.
- سرسبز شدن، رونق و رواج کار. (مجموعۀ مترادفات ص 187) :
دگرباره سرسبز شد خاک خشک
بنفشه برآمیخت عنبر به مشک.
نظامی.
در بهاران کی شود سرسبز سنگ
خاک شو تا گل بروید رنگ رنگ.
مولوی.
- سرسبز کردن:
نعمت ده و پایگاه سازت
سرسبزکن و سخن نوازت.
نظامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از گل سرسبد
تصویر گل سرسبد
برگزیده، برجسته، ممتاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
تر و تازگی و عیش، خوش و خرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرساد
تصویر سرساد
پنج انگشت از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
((~. سَ))
تر و تازه، دارای طراوت، شاد، خوشحال، کامکار، صاحب دولت
فرهنگ فارسی معین
باطراوت، خرم، نزه
متضاد: بی طراوت، خشک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
المورقة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
Lush, Lushly, Verdant
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
luxuriant, de manière luxuriante, verdoyant
دیکشنری فارسی به فرانسوی
از روی اهمال کاری را انجام دادن، سرسری، از روی بی میلی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
郁郁葱葱的 , 繁茂地 , 青翠的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
เขียวขจี , เขียวขจี , เขียวขจี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
пышный , зелено , зелёный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
üppig, grün
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
пишний , пишно , зелений
دیکشنری فارسی به اوکراینی
سرسبز
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
سرسبز , سرسبز انداز میں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
সবুজ , সবুজে , সবুজ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
kijani kibichi, kwa kijani kibichi, kijani
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
exuberante, de forma exuberante, verde
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
yemyeşil, yemyeşil bir şekilde, yeşil
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
青々とした , 豊かに , 緑の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
ירוק , בצורה שופעת
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
울창한 , 무성하게 , 푸른
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
hijau subur, dengan lebat, hijau
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
bujny, bujnie, zielony
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
weelderig, groen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
exuberante, exuberantemente, verde
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
lussureggiante, lussuosamente, verde
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرسبز
تصویر سرسبز
हरा-भरा , हरा-भरा तरीके से
دیکشنری فارسی به هندی