جدول جو
جدول جو

معنی سردارآباد - جستجوی لغت در جدول جو

سردارآباد(سَ)
نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر. این دهستان در باختر شوشتر در رود شطیط و همچنین بین دو دهستان شاه ولی و دیمچه واقع است. محصول عمده قراء دیمی است. این ده از 7 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن در حدود 1500 تن است. قراء مهم دهستان عبارت اند از قلعۀ سرخه گان که دارای 800 تن سکنه است، و نی سیاه که 200 تن جمعیت دارد. ساکنین از طایفۀ بختیاری و عرب هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ)
دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه. دارای 361 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و قنات و چشمه. محصول آن غلات، چغندر و نخود است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 12هزارگزی باختر زربانی و 2 هزارگزی جنوب راه فرعی موزبانی به کرمانشاه، هوای آن سرد و دارای 320 تن سکنه است، آب آنجا از رود خانه رازآوری تأمین میشود و محصول آن غلات، توتون، چغندر قند، حبوب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم و جاجیم بافی است، در فصل خشکی بدانجا اتومبیل میتوان برد و تپه ای از آثار قدیم درآنجا وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سَ یِ)
دهی است از طسوج ساوه طسوج جبل. (تاریخ قم ص 118)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
نام دیگری از استراباد است. (حاشیۀ تاریخ بیهقی چ فیاض ص 135) : این محدث به ستارآباد رفت نزدیک منوچهر. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 135). و باکالیجار مال مواضعت گرگان دوساله با هدیه ها بفرستد و نیز خدمت کند و اگر راست نرود یکی تا ستارآباد برویم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 444). جواب داد که عزیمت قرار گرفته است که به ستارآبادآییم مقام آنجا کنیم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 451)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران، چهارهزارگزی خاور تجریش، در دامنه سردسیر، 367 تن سکنه دارد، آب از چشمه سار کوهستانی و قنات، محصول آن غلات، مختصر بنشن، میوه جات مختلف، شغل اهالی زراعت، کسب، باغبانی، راه شوسه به تجریش دارد، شاه آباد که بیمارستان مسلولین در آن واقع است مجاور دارآباد و جزء دارآباد منظورشده است، در این بیمارستان 800 الی 1000 نفر مریض معالجه میشوند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 86)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 72 هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز، درکنار راه مالرو دستگرد به پرچل، کوهستانی و سردسیر، آب آن از قنات و چشمه، محصول آن غلات، لبنیات، چغندرو پنبه است، 253 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری مشغولند، از صنایع دستی پارچه بافی در آن معمول است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان نقاب بخش جغتای شهرستان سبزوار. دارای 216 تن سکنه است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه، کنجد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان آختاچی بخش حومه شهرستان مهاباد. دارای 597 تن سکنه است. آب آن از چشمه. محصول آن غلات، توتون، حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان میربیک بخش دلفان شهرستان خرم آباد. دارای 600تن سکنه است. آب آن از چشمۀ کمره. محصول آن غلات و لبنیات و پشم است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان بلوک شرقی بخش مرکزی شهرستان دزفول. دارای 200 تن سکنه است. آب آن از رود خانه دز. محصول آن غلات، برنج، کنجد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان گرم خان بخش حومه شهرستان بجنورد. دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا