جدول جو
جدول جو

معنی سرحددار - جستجوی لغت در جدول جو

سرحددار
((~. حَ))
مرزبان
تصویری از سرحددار
تصویر سرحددار
فرهنگ فارسی معین
سرحددار
مامور نظامی که برای نگاهبانی و مراقبت در مرز کشور گماشته می شود، مرزدار
تصویری از سرحددار
تصویر سرحددار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرحد دار
تصویر سرحد دار
مرز دار حاکم و نگهبان سر حد مرزدار
فرهنگ لغت هوشیار
درختی است از تیره مخروطیان جزو رده بازدانگان که برگهای سوزنی شکل و طویل دارد و میوه اش مخروطی و از میوه کاج کوچکتر است. این گیاه در نقاط معتدل آسیا از جمله ایران میروید چوب این درخت قرمز و نسبتا محکم است و چون به خوبی صیقل میشود از آن در صنعت استفاده میکنند سیر دار زرنب رجل الجراد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرحد داری
تصویر سرحد داری
شغل و عمل سر حد دار مرزداری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
خانه دار، مستخدم و نگهبان خانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردمدار
تصویر سردمدار
صاحب سردم، صاحب خانقاه، پاتوق دار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرخ دار
تصویر سرخ دار
درختی پرشاخ و برگ، مخروطی با برگ های باریک و دراز، همیشه سبز، چوب سرخ رنگ و بلندی پانزده متر که پوست، برگ و دانۀ آن سمی است و چوبش در صنعت به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قرحهدار
تصویر قرحهدار
ریشناک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
((سَ))
خانه دار، دربان، آن که خانه را می پاید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سردمدار
تصویر سردمدار
((سَ دَ))
سردسته، رییس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
نگهبان سرا، دربان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرایدار
تصویر سرایدار
Janitor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
прибиральник
دیکشنری فارسی به اوکراینی
चौकीदार
دیکشنری فارسی به هندی
দারোয়ান
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرحدات
تصویر سرحدات
مرزها
فرهنگ واژه فارسی سره