جدول جو
جدول جو

معنی سرجولکی - جستجوی لغت در جدول جو

سرجولکی
(سَ لَ)
ده جایزان بخش رامهرمز شهرستان اهواز. دارای 110 تن سکنه. آب آن از رود خانه مارون و محصول آن غلات و کنجد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ هََ)
دهی از دهستان بویراحمد سرحدی بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. دارای 400 تن سکنه. آب آن از رود خانه رودآب. محصول آن غلات، برنج، پشم و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ چَ / چِ)
فرومایگی و بیقدری و حقارت. (غیاث) :
ولیکن نکشت آتش گرم را
به سرکوچکی داشت آزرم را.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(لِ)
موضعی به شمال لرستان
لغت نامه دهخدا
(سَ لَ)
نام محله ای به طهران که در جنوب طهران قرار گرفته است، بین خیابان سیروس و مسجد شاه
لغت نامه دهخدا
بالاترین کرت هر پاره ی زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
سربالایی
فرهنگ گویش مازندرانی