- سرتیز
- زود خشم، تندخو
معنی سرتیز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ریختن آب و مانند آن از سر حوض و جز آن
آنچه که دارای نوک تیز باشد (مانند شمشیر مژگان خوبان)
در اصطلاح نظامی درجه ایست در ارتش، افسر ارشد
آنچه، به ویژه مایعات، که به واسطۀ پر شدن ظرفی یا جایی مانند حوض از آن فرو ریزد، فروریختن چیزی، به ویژه مایعات، از ظرفی یا جایی به واسطۀ پر شدن آن
فرمانده تیپ، افسر ارشد در ارتش، بالاتر از سرهنگ
مبارزه، نزاع، منازعه
تعصب، جنگ، خصومت، سرکشی، لجاجت
جنگ وجدال، دشمنی و سرکشی، ناسازگاری، کشمکش، لجاج، عناد