جدول جو
جدول جو

معنی سرت - جستجوی لغت در جدول جو

سرت
(سُ)
نام شهری بر ساحل بحرم به شمال افریقا در مشرق سراته به طرابلس. (از ابن بطوطه) (دمشقی). مدینه ای است در ساحل بحرالروم در بین برقه و طرابلس غرب. (از معجم البلدان). شهری است به مغرب سرته در اندلس، از آن شهر است قاسم بن ابی شجاع سرتی. (منتهی الارب). رجوع به نورالسافر ص 268 و 256 شود
لغت نامه دهخدا
سرت
توکا نام پرنده ای با نام لاتین
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حسرت
تصویر حسرت
افسوس خوردن، دریغ خوردن، دریغ، افسوس، دژوان، دژواخ، دژالون
فرهنگ فارسی عمید
(سُ رِتْ تَ)
شهری به اندلس متصل به اعمال شنت بریه در شرقی قرطبه. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سَ تُ)
دهی از دهستان اربعه بالا (علیا) بخش مرکزی شهرستان فیروزآباد. دارای 399 تن سکنه. آب آن از رود خانه فیروزآباد. محصول آن غلات، برنج و انار است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(سُ تَ)
نام شهری است در اندلس در مشرق قرطبه. (منتهی الارب) (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سُ شُ دَ)
سر و ته. اول و آخر. بالا و پائین: همه سرته یک کرباسند، همه مانند یکدیگرند. همه از یک جنسند. همه مثل هم اند
لغت نامه دهخدا
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
دریغ، ندامت، پشیمانی، آرمان خوردن، تاسف
فرهنگ لغت هوشیار
لجوج مصر یک دنده: او در همه کارها لجوج و سرتق بود و تا کارش را از پیش نمیبرد آرام نمیشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سرتق
تصویر سرتق
((س تِ))
پررو، لجوج
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
((حَ رَ))
افسوس، دریغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
افسوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
Wistfulness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
nostalgie
دیکشنری فارسی به فرانسوی
قلعه ایست در شبه جزیره ی میان کاله، نام محلی در ولوپی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
سرتیز، نوک تیز
فرهنگ گویش مازندرانی
سکندری، سیلی، توسری
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان چهاردانگه ی هزارجریبی ساری، طنابی که روی سر بافنده آویزان است و به رقاصک وصل شود، نخی
فرهنگ گویش مازندرانی
وارونه، واژگونه
فرهنگ گویش مازندرانی
سرزنش، شماتت، تاب دادن سر، تکان دادن آرام ماست برای روغن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
物悲しさ
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
עֶצֶב
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
उदासी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
kerinduan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
ความโหยหา
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
weemoed
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
Wehmut
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
melancolía
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
malinconia
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
melancolia
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
渴望
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
zaduma
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
смуток
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
задумчивость
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از حسرت
تصویر حسرت
애틋함
دیکشنری فارسی به کره ای