- سرایچه
- سرای کوچک، خانه اندرونی خلوتخانه، صنودقچه ای که درون صندوق بزرگی بود، قفسی بی ته که مرغان خانگی را در زیر آن نگاهدارند. یا سراچه آدرنگ. دنیا. یا سراچه ضرب. ضرابخانه دار الضرب. یا سراچه گل. دنیا
معنی سرایچه - جستجوی لغت در جدول جو
- سرایچه
- سراچه، سرای کوچک، خانۀ کوچک، خانۀ اندرونی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آپارتمان، سوئیت
پارسی تازی گشته سرای، کاخ، دیوان در برخی از کشورهای تازی عمل سرودن، آواز دسته جمعی کر
سرای کوچک، خانه کوچک
مرغ سقا
سرای کوچک، خانۀ کوچک، خانۀ اندرونی
دم جنبانک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد
دم بشکنک، دمتک، دم سنجه، دم سیجه، دم سیچه، سیسالنگ، شیشالنگ، کراک، آبدارک، گازرک
دم بشکنک، دمتک، دم سنجه، دم سیجه، دم سیچه، سیسالنگ، شیشالنگ، کراک، آبدارک، گازرک
تختگاه خدا
مصغر دریا، آبی ایستاده، دریای کوچک و محدود و آبگیر
تخلف، اباء، تمرد، تخطی
پسر کوچک پسرک، پسر بد کاره، پست و فرومایه سفله رذل
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
بیماریی حاد و ساری که به واسطه ظهور بثوراتی به شکل ماکول سرخ رنگ و علایم عمومی خفیف (خصوصا بزرگ شدن و درد ناک گشتن غدد لفاوی پشت گردن) مشخص است. ماکولها در روز اول شبیه سرخک و روز دوم شبیه مخملک اند و روز سوم محو میشوند این بیماری مصونیت ایجاد میکند. عامل آن نوعی ویروس فیلتران است که در ترشحات بینی و حلق یافت میشود سرخیژه سرخچه سرخک کاذب. توضیح: این بیماری با سرخک نباید اشتباه شود
تمرد، نافرمانی
پولی که با آن کسب و تجارت و خرید و فروش کنند
سر گردانی حیرت، حالتی که به شخص دست میدهد و به سبب آن پندارند که اطاق و اشیا دور سر او میچرخند دوار سر
خواننده، نغمه کننده
سراینده، در حال سرودن
سرنا سورنای
آلت فولادین و نوک تیز که آنرا بالای نیزه یا تفنگ نصب کنند
سینه بند زنان
سینه بند زنان
در حال سرودن، در حال آوازخوانی
شاعر، سرود گوی، سرودخوان، برای مثال من که سرایندۀ این نوگلم / باغ تو را نغز نوا بلبلم (نظامی۱ - ۱۹) ، گوینده
بیلک، نوعی پیکان پهن یا دوشاخه، فیلک
ساماکچه، سینه بند، پیش بند، سینه بند زنان، پستان بند، سماچه، سماخچه
ساماکچه، سینه بند، پیش بند، سینه بند زنان، پستان بند، سماچه، سماکچه
پول یا کالایی که اساس کسب و تجارت قرار بدهند، پولی که در اصل به بهای چیزی داده شده که هرگاه بیشتر از آن فروخته شود، مبلغ اضافی سود خواهد بود، دارایی و ثروت و آنچه کسی از نقد و جنس دارد، کنایه از اصل و مایۀ چیزی
دریای کوچک که از هر طرف خاک بر آن احاطه کرده باشد
آلتی فولادی و نوک تیز که به سر نیزه یا تفنگ نصب کنند