ده بخش سردشت شهرستان مهاباد. دارای 78 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
ده بخش سردشت شهرستان مهاباد. دارای 78 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون و شغل اهالی زراعت و گله داری است. صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
از: سرا (سرای) + چه، پسوند تصغیر. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرای کوچک. (آنندراج) (برهان). سرای خرد. (شرفنامۀ منیری). خانه کوچک. (صحاح الفرس) : در جامۀ کبود فلک بین و پس بدان کاین چرخ جز سراچۀ ماتم نیامده ست. خاقانی. آن سراچه که هفت پیکر بود بلکه ارتنگ هفت کشور بود. نظامی. رضوان مگر سراچۀ فردوس برگشاد کین حوریان به ساحت دنیی خزیده اند. سعدی. ز خون که رفت شب دوش در سراچۀ چشم شدیم در نظر رهروان خواب خجل. حافظ. ، چیزی بود مانند قفس که ته نداشته باشد و مرغهای خانگی را در زیرآن نگاه دارند. (آنندراج) (برهان) ، کنایه از دنیا. (آنندراج) : آنجا روم که داشتم از ابتدا مقام بگذارم این سراچۀ فانی و بگذرم. خاقانی. غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هرکه به میخانه رفت بی خبر آید. حافظ. در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر در این سراچۀ بازیچه غیر عشق مباز. حافظ. ، خیمۀ کلان، نام ساز. (آنندراج)
از: سرا (سرای) + چه، پسوند تصغیر. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سرای کوچک. (آنندراج) (برهان). سرای خرد. (شرفنامۀ منیری). خانه کوچک. (صحاح الفرس) : در جامۀ کبود فلک بین و پس بدان کاین چرخ جز سراچۀ ماتم نیامده ست. خاقانی. آن سراچه که هفت پیکر بود بلکه ارتنگ هفت کشور بود. نظامی. رضوان مگر سراچۀ فردوس برگشاد کین حوریان به ساحت دنیی خزیده اند. سعدی. ز خون که رفت شب دوش در سراچۀ چشم شدیم در نظر رهروان خواب خجل. حافظ. ، چیزی بود مانند قفس که ته نداشته باشد و مرغهای خانگی را در زیرآن نگاه دارند. (آنندراج) (برهان) ، کنایه از دنیا. (آنندراج) : آنجا روم که داشتم از ابتدا مقام بگذارم این سراچۀ فانی و بگذرم. خاقانی. غفلت حافظ در این سراچه عجب نیست هرکه به میخانه رفت بی خبر آید. حافظ. در این مقام مجازی بجز پیاله مگیر در این سراچۀ بازیچه غیر عشق مباز. حافظ. ، خیمۀ کلان، نام ساز. (آنندراج)