جدول جو
جدول جو

معنی سراپائین - جستجوی لغت در جدول جو

سراپائین
(سَ)
سرپائین. مقابل سرابالا و سربالا. رجوع به سرپائین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سرپایین
تصویر سرپایین
سرازیر، سراشیب
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بِ)
آنکه سر او بجانب فرودین بود، سربزیر. خجالتی. محجوب
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله شهرستان خرم آباد، دارای 150 تن سکنه و آب آن از چشمه ها است. محصول آن غلات، حبوبات، لبنیات و ساکنین آن از طایفۀ حسنوند بوده زمستان را به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نشیب. مقابل سربالا و فراز
لغت نامه دهخدا
مادۀ تخمیری قابل حل که از میوۀ پاپایه گیرند
لغت نامه دهخدا
(سَ)
جماع و مباشرت، فاحشه که به تشخیص وجه برای یک جماع آرند. (آنندراج) ، بیمار سرپائی، بیماری که با مراجعه به بیمارستان دارو میگیرد و نیازی به خوابیدن ندارد. مقابل بیماربستری، خادمۀ غیر آشپز. خادمه ای که اطاقدار و آشپز و صندوقدار و انباردار نیست و فقط هر کار که پیش آید کند. مقابل آشپز. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا