شاعر خوبی است و قصیده ای گفته که ذکر چهار ارکان در او لازم داشته، این سه بیت از آن است: آتشی دارم بدل من زآن دو لعل آبدار باد تا زلفش پریشان کرد گشتم خاکسار خاک ره گل میشود از آب چشمم تا چرا آتش اندر من زد و رفت از بر من بادوار گر برآرم باد سرد آتش زنم در آسمان گر ببارم آب گرم از خاک سازم لاله زار. (مجالس النفایس ص 338)
شاعر خوبی است و قصیده ای گفته که ذکر چهار ارکان در او لازم داشته، این سه بیت از آن است: آتشی دارم بدل من زآن دو لعل آبدار باد تا زلفش پریشان کرد گشتم خاکسار خاک ره گل میشود از آب چشمم تا چرا آتش اندر من زد و رفت از بر من بادوار گر برآرم باد سرد آتش زنم در آسمان گر ببارم آب گرم از خاک سازم لاله زار. (مجالس النفایس ص 338)
دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 37500گزی شمال خاوری کلیبر. هوای آنجا گرم و دارای 540 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سلین چای و دو رشته چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات، سردرختی، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است. این ده محل سکنای ایل چلیپانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان گرمادوز بخش کلیبر شهرستان اهر، واقع در 37500گزی شمال خاوری کلیبر. هوای آنجا گرم و دارای 540 تن سکنه است. آب آنجا از رود خانه سلین چای و دو رشته چشمه تأمین میشود. محصول آنجا غلات، سردرختی، و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان گلیم بافی و راه آن مالرو است. این ده محل سکنای ایل چلیپانلو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان قوش خانه بخش باجگیران شهرستان قوچان. دارای 171 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه و گلیم بافی و جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان قوش خانه بخش باجگیران شهرستان قوچان. دارای 171 تن سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت و مالداری و قالیچه و گلیم بافی و جوراب بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
ابوسعید احمد بن محمد بن عراق از علمای نجوم و ریاضی بود. وی دنبالۀ کار معتضد را گرفت و ماههای خوارزمی را کبیسه کرد. این ابوسعید چون از بند رهایی یافت و از رباط بخارا بدارالملک خویش آمد، از شمارگران پیشگاهش روز اخبار را بپرسید. گفتند: در فلان روز از ماه تموز است. وی از حال کبیسه ها آگاهی نداشت. پس خراجی و حمدکی و گروهی دیگر از منجمان را بخواست تا رسم رومی را در عمل کبیسه بدو بازگفتند. آنگاه در سال یکهزارودویست وهفتاد اسکندری در ماههای خوارزمی کبیسه بکار داشت و فرمود تا آغاز هر ماهی را در روزی معین از ماههای رومی، وقتها برای کشت و برز هر چیزی تعیین کرد، تا بیک حال بماند و خلاف نیفتد و پیش از وی چنین نبود که هر گروهی اعتقاد و روش مخالف با دیگر گروهان داشتند و نیز چنان نهاد که شش روز افزونی را در هر سالی که کبیسۀ رومی باشد، خوارزمیان بر ماه اسپندار مجی برافزایند. (از التفهیم فارسی چ همائی ص 272)
ابوسعید احمد بن محمد بن عراق از علمای نجوم و ریاضی بود. وی دنبالۀ کار معتضد را گرفت و ماههای خوارزمی را کبیسه کرد. این ابوسعید چون از بند رهایی یافت و از رباط بخارا بدارالملک خویش آمد، از شمارگران پیشگاهش روز اخبار را بپرسید. گفتند: در فلان روز از ماه تموز است. وی از حال کبیسه ها آگاهی نداشت. پس خراجی و حمدکی و گروهی دیگر از منجمان را بخواست تا رسم رومی را در عمل کبیسه بدو بازگفتند. آنگاه در سال یکهزارودویست وهفتاد اسکندری در ماههای خوارزمی کبیسه بکار داشت و فرمود تا آغاز هر ماهی را در روزی معین از ماههای رومی، وقتها برای کشت و برز هر چیزی تعیین کرد، تا بیک حال بماند و خلاف نیفتد و پیش از وی چنین نبود که هر گروهی اعتقاد و روش مخالف با دیگر گروهان داشتند و نیز چنان نهاد که شش روز افزونی را در هر سالی که کبیسۀ رومی باشد، خوارزمیان بر ماه اسپندار مجی برافزایند. (از التفهیم فارسی چ همائی ص 272)
منسوب به سراء. غلام مخصوص خدمت سرا: همی تا بود در سرای بزرگان چو سیمین بتان لعبتان سرائی. فرخی. هرگز بکجا روی نهاد این شه عالم با حاشیۀ خویش وغلامان سرائی. منوچهری. پیغامها دادی سلطان او را بسرائیان در هر بابی. (تاریخ بیهقی). خرامان همه بر یمین و یسار سرائی پس و پشت وی ده هزار. شمسی (یوسف و زلیخا). نه دیر دیدند اورا سرائیان ملک به پالهنگ کشان پیش خسرو ایران. مسعودسعد. جنیبت کش وشاقان سرائی روانه صدصد از هر سو جدائی. نظامی. دورویه گرد تخت پادشائیش کشیده صف غلامان سرائیش. نظامی. کعبه چه کنی با حجرالاسود و زمزم ها عارض و زلف ولب ترکان سرائی. خاقانی. رجوع به غلام و غلام سرا شود
منسوب به سراء. غلام مخصوص خدمت سرا: همی تا بود در سرای بزرگان چو سیمین بتان لعبتان سرائی. فرخی. هرگز بکجا روی نهاد این شه عالم با حاشیۀ خویش وغلامان سرائی. منوچهری. پیغامها دادی سلطان او را بسرائیان در هر بابی. (تاریخ بیهقی). خرامان همه بر یمین و یسار سرائی پس و پشت وی ده هزار. شمسی (یوسف و زلیخا). نه دیر دیدند اورا سرائیان ملک به پالهنگ کشان پیش خسرو ایران. مسعودسعد. جنیبت کش وشاقان سرائی روانه صدصد از هر سو جدائی. نظامی. دورویه گرد تخت پادشائیش کشیده صف غلامان سرائیش. نظامی. کعبه چه کنی با حجرالاسود و زمزم ها عارض و زلف ولب ترکان سرائی. خاقانی. رجوع به غلام و غلام سرا شود
گروهی از پیادگان بوده اند که از هر ولایتی آمده بودند و ایشان را سپاهسالاری باشد جداگانه که تیمار ایشان دارد و ایشان هر قومی به سلاح ولایت خویش کار کنند. (از سفرنامۀ ناصرخسرو چ 2 ص 59)
گروهی از پیادگان بوده اند که از هر ولایتی آمده بودند و ایشان را سپاهسالاری باشد جداگانه که تیمار ایشان دارد و ایشان هر قومی به سلاح ولایت خویش کار کنند. (از سفرنامۀ ناصرخسرو چ 2 ص 59)
منسوب به خراج. مالیاتی. (ناظم الاطباء) ، نام سالی بوده است چون سال شمسی و سال قمری و سال اسکندری و سال جلالی. برای آنکه تطبیقی بین ’سال خراجی’ و ’سال قمری’ شود از تاریخ آل سلجوق محمد بن ابراهیم چند مثال آورده میشود: 1- روز هرمز ماه تیر سنۀ 572 خراجی موافق سنۀ 579 ه. ق. 2- سنۀ 563 خراجی موافق 569 ه. ق. 3- سنۀ 551 ه. ق. موافق سنۀ 544 خراجی. 4- در صمیم تموز در ماه خرداد سنۀ 586 خراجی موافق شهور سنۀ 595 ه. ق. 5- در ماه تیر سنۀ 577 خراجی موافق سنۀ 585 ه. ق. 6- اول ماه رمضان سنۀ 600 ه. ق. موافق ماه خرداد سنۀ 594خراجی. در جمادی الاولی سنۀ اثنین و ستمائه خراجی صاحب عالم عادل فخرالدوله والدین احمد بن سعد بندقه ادام اﷲ علوه را از حضرت شیراز بکرمان فرستادند. (المضاف الی بدایع الازمان ص 16). در سنۀ سبعین و خمسمائه خراجی علاوه دیگر حوادث در کرمان قحطی افتاد. (عقدالعلی للموقف الاعلی). چون سنۀ 569 به آخر رسید و سنۀ 570 خراجی درآمد. (تاریخ آل سلجوق). در ماه اردیبهشت سنۀ 557 هجری قمری خراجی اتفاق کسوفی تمام افتاد، دربرج ثوربغایت هایل و سهمناک هوا بمثابۀ تاریک شد که ستاره پیدا آمد. (تاریخ آل سلجوق محمد بن ابراهیم). شب نوروز هشتم ماه فروردین سنۀ 591 خراجی که وقت تحویل نیّر اعظم است بدرجۀ شرف. (تاریخ آل سلجوق محمد بن ابراهیم). آقای تقی زاده در گاه شماری سنۀ خراجی را به تفصیل تعریف کرده است. رجوع به گاه شماری شود
منسوب به خراج. مالیاتی. (ناظم الاطباء) ، نام سالی بوده است چون سال شمسی و سال قمری و سال اسکندری و سال جلالی. برای آنکه تطبیقی بین ’سال خراجی’ و ’سال قمری’ شود از تاریخ آل سلجوق محمد بن ابراهیم چند مثال آورده میشود: 1- روز هرمز ماه تیر سنۀ 572 خراجی موافق سنۀ 579 هَ. ق. 2- سنۀ 563 خراجی موافق 569 هَ. ق. 3- سنۀ 551 هَ. ق. موافق سنۀ 544 خراجی. 4- در صمیم تموز در ماه خرداد سنۀ 586 خراجی موافق شهور سنۀ 595 هَ. ق. 5- در ماه تیر سنۀ 577 خراجی موافق سنۀ 585 هَ. ق. 6- اول ماه رمضان سنۀ 600 هَ. ق. موافق ماه خرداد سنۀ 594خراجی. در جمادی الاولی سنۀ اثنین و ستمائه خراجی صاحب عالم عادل فخرالدوله والدین احمد بن سعد بندقه ادام اﷲ علوه را از حضرت شیراز بکرمان فرستادند. (المضاف الی بدایع الازمان ص 16). در سنۀ سبعین و خمسمائه خراجی علاوه دیگر حوادث در کرمان قحطی افتاد. (عقدالعلی للموقف الاعلی). چون سنۀ 569 به آخر رسید و سنۀ 570 خراجی درآمد. (تاریخ آل سلجوق). در ماه اردیبهشت سنۀ 557 هجری قمری خراجی اتفاق کسوفی تمام افتاد، دربرج ثوربغایت هایل و سهمناک هوا بمثابۀ تاریک شد که ستاره پیدا آمد. (تاریخ آل سلجوق محمد بن ابراهیم). شب نوروز هشتم ماه فروردین سنۀ 591 خراجی که وقت تحویل نیّر اعظم است بدرجۀ شرف. (تاریخ آل سلجوق محمد بن ابراهیم). آقای تقی زاده در گاه شماری سنۀ خراجی را به تفصیل تعریف کرده است. رجوع به گاه شماری شود
جمع واژۀ سرّیّه، بمعنی کنیز: جمعی از جواری و سراری پدرش در آن قلعه بودند. (ترجمه تاریخ یمینی). کنیزکی از جملۀ سراری با خویشتن برده. (ترجمه تاریخ یمینی). چنگیزخان را از خواتین و سراری فرزندان ذکوراً و اناثاً بسیار بودند. (جهانگشای جوینی). رجوع به سرّیّه شود
جَمعِ واژۀ سُرّیّه، بمعنی کنیز: جمعی از جواری و سراری پدرش در آن قلعه بودند. (ترجمه تاریخ یمینی). کنیزکی از جملۀ سراری با خویشتن برده. (ترجمه تاریخ یمینی). چنگیزخان را از خواتین و سراری فرزندان ذکوراً و اناثاً بسیار بودند. (جهانگشای جوینی). رجوع به سُرّیّه شود
نام موضعی است از مضافات قم که آنجا خربزه خوب میشود. (برهان) (آنندراج). دهی است از دیه های قم. (رشیدی). سراجه 30 دیه است. (تاریخ قم ص 58). پنجم درب (از هفت درب قم) تلقجار که آن راه سراجه است. (تاریخ قم ص 27). راوی گوید که بدین موضع قطعاً و اصلاً عمارت نبوده است. و اول عمارتی که در او بنا نهادند سرایکی بود، گفتند سرایچه، بعد از آن معرب کردند و گفتند سراجه. (تاریخ قم ص 65)
نام موضعی است از مضافات قم که آنجا خربزه خوب میشود. (برهان) (آنندراج). دهی است از دیه های قم. (رشیدی). سراجه 30 دیه است. (تاریخ قم ص 58). پنجم درب (از هفت درب قم) تلقجار که آن راه سراجه است. (تاریخ قم ص 27). راوی گوید که بدین موضع قطعاً و اصلاً عمارت نبوده است. و اول عمارتی که در او بنا نهادند سرایکی بود، گفتند سرایچه، بعد از آن معرب کردند و گفتند سراجه. (تاریخ قم ص 65)
قصبۀ مرکز دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم. دارای 2962 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، صیفی، پنبه، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. از آثار قدیمی خرابه هائی در 2000 گزی ده دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
قصبۀ مرکز دهستان قنوات بخش مرکزی شهرستان قم. دارای 2962 تن سکنه است. آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات، صیفی، پنبه، انار، انجیر و شغل اهالی زراعت است. از آثار قدیمی خرابه هائی در 2000 گزی ده دیده میشود. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
نام یکی از دهستانهای مرکزی شهرستان مراغه که در شمال و خاور بخش واقع شده است و آب قراء دهستان از رودخانه های صوفی چای، مردق چگان، لیلان، و قنوات و چشمه ها تأمین میگردد. محصول عمده آن غلات، حبوب، پنبه، چغندر و باغات انگور فراوان است. دهستان سراجو از 108 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 46260 تن است. و قراء عمده آن عبارت از صومعۀ پائین، گرمجوان، گل تپه، مرکز دهستان، ورجوی، آشان، اسفستانج، گهق میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
نام یکی از دهستانهای مرکزی شهرستان مراغه که در شمال و خاور بخش واقع شده است و آب قراء دهستان از رودخانه های صوفی چای، مردق چگان، لیلان، و قنوات و چشمه ها تأمین میگردد. محصول عمده آن غلات، حبوب، پنبه، چغندر و باغات انگور فراوان است. دهستان سراجو از 108 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و مجموع نفوس آن در حدود 46260 تن است. و قراء عمده آن عبارت از صومعۀ پائین، گرمجوان، گل تپه، مرکز دهستان، ورجوی، آشان، اسفستانج، گهق میباشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
دهی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد. واقعدر 43هزارگزی شمال باختری بروجن کنار راه بروجن به شهرکرد. این ناحیه در دامنۀ کوه واقع و آب و هوایش معتدل و مالاریایی است. بدانجا 125 تن سکنۀ فارسی زبان زندگی می کنند. آب آنجا از رودخانه و چشمه و محصولاتش: غلات، برنج، حبوبات و انگور است. اهالی بکشاورزی گذران میکنند و از صنایع دستی قالی می بافند. پل خرابی بر روی رود خانه لار و کنار بدان ناحیه می باشد. راه آن نیز فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کیار بخش بروجن شهرستان شهرکرد. واقعدر 43هزارگزی شمال باختری بروجن کنار راه بروجن به شهرکرد. این ناحیه در دامنۀ کوه واقع و آب و هوایش معتدل و مالاریایی است. بدانجا 125 تن سکنۀ فارسی زبان زندگی می کنند. آب آنجا از رودخانه و چشمه و محصولاتش: غلات، برنج، حبوبات و انگور است. اهالی بکشاورزی گذران میکنند و از صنایع دستی قالی می بافند. پل خرابی بر روی رود خانه لار و کنار بدان ناحیه می باشد. راه آن نیز فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
منسوب به سرای: غلامان سرایی. یا ترک سرایی. ترکی که در سرای سلطان خدمت کند: کعبه چکنی با حجر الاسود و زمزم ها عارض و زلف و لب ترکان سراییی (خاقانی 435) توضیح نسخه بدل ترکان سرایی ترکان خطایی است. یا غلام سرایی. غلامی که در کاخ سلطنتی خدمت کند
منسوب به سرای: غلامان سرایی. یا ترک سرایی. ترکی که در سرای سلطان خدمت کند: کعبه چکنی با حجر الاسود و زمزم ها عارض و زلف و لب ترکان سراییی (خاقانی 435) توضیح نسخه بدل ترکان سرایی ترکان خطایی است. یا غلام سرایی. غلامی که در کاخ سلطنتی خدمت کند