جدول جو
جدول جو

معنی سرآستانه - جستجوی لغت در جدول جو

سرآستانه
(سَ نِ)
دهی از دهستان چرام بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، میوه، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سروستان
تصویر سروستان
جایی که درخت سرو بسیار باشد، در موسیقی لحنی از سی لحن باربد، برای مثال چو بر دستان «سروستان» گذشتی / صبا سالی به سروستان نگشتی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سروستاه
تصویر سروستاه
از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
دهی است از دهستان ده پیر بخش حومه شهرستان خرم آباد دارای 180 تن سکنه است. آب آن از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ سَ)
دهی است از دهستان جاپلق بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع در30 هزارگزی شمال خاوری الیگودرز و 22 هزارگزی شمال راه شوسۀ الیگودرز به گلپایگان جایی است کوهستانی معتدل و دارای 255 تن سکنه. از چشمه و قنات مشروب میشود. محصول عمده اش غله و لبنیات. و شغل مردم زراعت و گله داری است. شامل دو قسمت است که به هرستانۀ بالا وپائین معروف است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
بصورت راستی. به طریق راستی
لغت نامه دهخدا
(سَرْ وِ)
پهلوی ’سرویستان’. و بدانجاآثار قصری از عهد ساسانی است. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین). نام قصبه ای است در ملک فارس. (برهان). نام دهی است به فارس قصبه مانند در میان شیراز و شهر فسا که قریب هفتصد خانه در آن است. (آنندراج). قصور ساسانی در شش کیلومتری دهکدۀ جدید سروستان امروزی واقعاست. (جغرافیای غرب ایران ص 351). درازی آن از بکت تا نظرآباد هفت فرسخ، پهنای آن از ترنک تا قریۀ شورجه سه فرسخ و نیم. محدود است از جانب مشرق به بلوک فسا و از طرف شمال به بلوک فسا و از طرف شمال به بلوک کربال و حومه شیراز و از سمت مغرب به بلوک کوار و از جانب جنوب به بلوک خفر. (فارسنامۀ ناصری). رجوع به فارسنامۀ ابن البلخی ص 139 و 140 و ایران باستان ص 1616، 1617 و جغرافیای غرب ایران ص 117، 118، 182، 229، 251 و نزهه القلوب ص 107، 124، 187، 240 شود
شهری است (به ناحیت میان کرمان) میان سیرگان (سیرجان) و بم. جایی سردسیر و هوای درست و آبادان و با نعمت بسیار و آبهای روان و مردم بسیار. (حدود العالم)
لغت نامه دهخدا
(سَ دِ)
دیولاخ. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(چَ خِ نَ / نِ)
دهی از دهستان مال اسد بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد که در 5هزارگزی خاور چقلوندی و 4هزارگزی جنوب خاوری راه چقلوندی به بروجرد واقعست. تپه ماهور، سردسیر و مالاریائی است و 90 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ها، محصولش غلات، صیفی و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان فرش بافی و سیاه چادربافی و راهش مالرو است. ساکنین محل از طایفه مال اسد بوده درساختمان و چادر ساکن اند و برای تعلیف احشام، زمستان به قشلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سروستان
تصویر سروستان
جایی که در آن درخت سرو بسیار باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آستانه
تصویر آستانه
آستان، حضرت، جناب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آستانه
تصویر آستانه
ساحت
فرهنگ واژه فارسی سره
باشدت، شدید
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
بعنادٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
Overbearingly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
de manière autoritaire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
בצורה סמכותית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
de forma dominadora
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
अत्यधिक दबावपूर्ण रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
secara menindas
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
деспотически
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
herrisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
авторитарно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
apodyktycznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
专横地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
억압적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
autoritariamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
prepotentemente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
overheersend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
دباؤ ڈالنے کے انداز میں
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
অত্যধিক দমনমূলকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
อย่างบีบบังคับ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
kwa njia ya kukandamiza
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
baskıcı bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سرسختانه
تصویر سرسختانه
威圧的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی