- سدود
- جمع سد، ابرهای سیاه
معنی سدود - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سد شده، بسته شده، استوار شده، بازداشته شده
سد شده و بند شده و بسته شده
Clogged
obstruído
verstopft
zatkany
заблокированный
заблокований
verstopt
obstruido
obstrué
ostruito
अवरुद्ध
tersumbat
tıkanmış
iliyoziba
আটকে থাকা
مسدودٌ
نزدیک، پیرامون، نزدیک به
سرور روحانی پیشوای دینی زردشتی، بزرگ سرور، پهوان دلیر دلاور
جمع جد، نیاکان
نواحی، اطراف، حوالی
رخسار، گونه
سر بزمین نهادن و فروتنی نمودن
راستی، درست شدن، درستی در کردار و گفتار
جوانی خوش