- سدان
- پرده
معنی سدان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خدمت کردن کعبه را، دربانی نمودن
پرده داری کردن (خانه کعبه یا بتخانه)، پرده داری
پرده داری کردن و خدمت کردن در کعبه یا بت خانه، پرده داری و دربانی و خدمت کعبه
اکالیب
به آن
خادم بتخانه
جمع سبد، شبان فریبکان، راه آب بند ها
جمع خد، دیم ها رخساره ها
پسوند مکان. الف: باسم ذات پیوند دال بر بسیاری و فراوانی: بوستان خارستان تاکستان سروستان گلستان گورستان نیستان. ب: باسم معنی پیوندد و افاده محل و مکان کند: دادستان فرهنگستان ورستان ج: باسم خاص (علم) پیوندد و افاده مقر مستقر و محل کند: ارمنستان افغانستان تاجیکستان ترکستان کردستان گرجستان لرستان هندوستان، پسوند زمان: تابستان زمستان. در ترکیب به معنی ستاینده آید: جانستان دادستان دلستان
شش شش
پرده چادر از ریشه لاتینی کنار فروش
راستی، درست شدن، درستی در کردار و گفتار
دروغگوی
گیاهی است از رده دولپه ییهای جدا گلبرگ که سر دسته تیره سدابیان میباشد. این گیاه از قدیم مورد توجه بوده و در اکثر نقاط میرویدارتفاعش بین 30 تا 80 سانتیمتر و برگهایش بدو صورت ساده (در نواحی مجاور گل) و دوتایی و سه تایی (در قسمتهای پایین گیاه) میباشد. برگهایش ضخیم و آبدار و سبز مایل به آبی است. گلهایش زرد رنگ و میوه اش کپسول و شامل دانه هایی برنگ مایل به قهوه یی است از همه قسمتهای این گیاه بویی نامطبوع و مهوع استشمام میشود از رگهای آن گلوکزید بنام روتین و روتوزید استخراج کنند و نیز اسانسی از آن میگیرند که بویی قوی و طعمی تلخ و تند دارد گیاه مزبور در تداوی به عنوان قاعده آور ضد کرم و معرق استعمال میشود فیجن سذاب خفت آهو دوستک صحرایی. یا سدای کوهی. اسپند، تاپسیا
غوره سبز خرما
پشم، خون، پرده
پشیمان
صدگان مات
تار جامه، تری شب
دنباله کشتی
مخفف آسمان
شاد مان، خارکویک (نخل خرما)، پستانه خاری است خوراک اشتر، کپی کپیک (بوزینه) به صیغه تننیه ناهید و زاوش (زهره و مشتری)، گل کرکی از گیاهان گیاهی از تیره گل سرخیان که دارای برگهای متناوب و گلهای محوری است و دارای اندامهای پرزآلود است و آن بومی افریقا است
کشتی بان، کشتی باز
سر نیزه
افزار آهنی ضخیم که آهنگران قطعه آهن را بر روی آن می گذارند و با پتک یا چکش می کوبند
روغن فروش، روغن گر، روغن کار
خداوند کشتی، ناخدا، کشتی ساز
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، برسیان، پرسیان، پرشیان
مزرعه، جای کشت و زرع، کشتزار
راست و درست بودن، به راه راست بودن، راستی و درستی در کردار و گفتار، راستی و درستی، استقامت