جدول جو
جدول جو

معنی سداسی - جستجوی لغت در جدول جو

سداسی
شش تایی، آنچه از شش جزء ترکیب شود، کلمۀ شش حرفی
تصویری از سداسی
تصویر سداسی
فرهنگ فارسی عمید
سداسی
(سُ سی ی)
ازار شش ذرعی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ازاری که درازی آن شش ذرع بود. (اقرب الموارد) ، شش حرفی. (ناظم الاطباء). که حروف اصلی ماضی آن شش حرف بود. (تعریفات). کلمه مرکب از شش حرف، چون استغفر و زنجبیل، گوسپند پیر شش ساله. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سداسی
شش تایی، دستار شش گزی، شلوار شش گزی، واژه شش واتی
تصویری از سداسی
تصویر سداسی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
مربوط به سیاست، کسی که به کارهای سیاسی بپردازد و سیاست را پیشۀ خود سازد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپاسی
تصویر سپاسی
گدا، گدایی کننده
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
نسبتی است مر خالد بن احمد بن سدیدالدوله و محمد بن محمد سدیدالملک و علی بن المقلد را. (اعلام زرکلی ج 1 ص 359)
نسبتی است مر سدوس را. (لباب الانساب ج 1 ص 537). انتساب قبایلی است. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
(سِ)
مرکّب از: سپاس + ’ی’، پسوند نسبت، رجوع به ساسی شود. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین)، کنایه از گدا و گدایی کننده. (برهان) (آنندراج) :
بی سپاسی نکنی رند نمایی به از آنک
بسپاسیت بپوشند به دیبا و پرند.
ناصرخسرو (دیوان چ تقی زاده ص 143)،
- سپاسیان، امّتان اولین پیغمبری را نیز گویند که بعجم مبعوث شد. (برهان)، گروهی بوده اند از پارسیان قدیم پیرو و تابع کیش مه آباد پیغمبر باستان و آنان سپاسی و سهی کیش و به دین مینامیده اند. (آنندراج)، از برساخته های فرقۀ آذر کیوان: نخستین نظر در بیان اعتقادات علمی و عملی سپاسیان. آغاز ذکر مذهب سپاسیان و پارسیان که ایشان را ایرانیان نیز خوانند. گروهی که ایشان را ایزدیان و یزدانیان و آبادیان و سپاسیان و هوشیان و انوشکان و آذر هوشنگیان و آذریان گویند. (دبستان المذاهب ص 7)، برای اطلاع از عقاید منتسب به این فرقه رجوع به دبستان ص 7 ببعد شود. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)،
لغت نامه دهخدا
تصویری از سپاسی
تصویر سپاسی
گدائی کننده، گدا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سداسیه
تصویر سداسیه
ششم بزرگ زبانزدی درخنیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
شهرمداریک ساستاریک منسوب به سیاست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
منسوب به سیاست، مربوط به سیاست، امور سیاسی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
سياسيٌّ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
Political, Politically
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
politique, politiquement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
政治的な , 政治的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
سیاسی
دیکشنری اردو به فارسی
افسردگی، غم و اندوه، تاریکی، غمگینی، تیرگی، عبوسی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
سیاسی , سیاسی طور پر
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
রাজনৈতিক , রাজনৈতিকভাবে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
การเมือง , ในทางการเมือง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
kisiasa
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
siyasi, siyasi olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
politik, secara politik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
פוליטי , פוליטית
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
정치적인 , 정치적으로
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
राजनीतिक , राजनीतिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
politiek
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
politico, politicamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
político, politicamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
政治的 , 政治上
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
polityczny, politycznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
політичний , політично
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
politisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
политический , политически
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سیاسی
تصویر سیاسی
político, políticamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی