- سخواء
- زمین فراخ و نرم زمین پهناور پهندشت، جمع سخی، خواپران هم آوای خواهران جوانمردان
معنی سخواء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
گرسنه شدن، فروافتادن، خانه ویرانی، سپرده ستانی
اشتر رام مادینه، آرمیده چشم زن
استر تیز رو، گرد باد، اسپ با پیشانی کم مو
پاس درازی از شب پاسی از شب
استخوٰان، هر یک از قسمت های سختی که اسکلت مهره داران را تشکیل می دهد، عظم، ستخوٰان
آله، فراخشرم زن
جوانمردی و کرم و بخشش، تره شاهتره از گیاهان، بخشش دهش، شاهترگان از گیاهان (سخاء، جمع سخاء ه) نرمی سستی بخشش داشتن کرم داشتن، بخشش کرم، آسان بودن، انفاق اموال و غیره بر شخص تا چنانکه باید و شاید بمصب استحقاق رساند