جدول جو
جدول جو

معنی سختگی - جستجوی لغت در جدول جو

سختگی
صلابت و درشتی
تصویری از سختگی
تصویر سختگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

آنکه بر دیگران سخت میگیرد، آنکه امور را سخت تحت مراقبت قرار دهد دقیق، آزمند حریص
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سختگیر
تصویر سختگیر
آن که بر دیگران سخت می گیرد، باریک بین، دقیق، حریص، بهانه گیر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سختگیر
تصویر سختگیر
Strict, Stringent
دیکشنری فارسی به انگلیسی
सख्त , कड़ा
دیکشنری فارسی به هندی
شديدٌ , قاسٍ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از پختگی
تصویر پختگی
رسیدگی، چیزی که پخته باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
مصنوعی، تقلبی، کذایی، جعلی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
چگونگی و کیفیت ساخته، ساخته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خستگی
تصویر خستگی
جراحت، جرح، ریش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوختگی
تصویر سوختگی
حالت سوخته بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سوختگی
تصویر سوختگی
حالت سوخته شدن یا سوخته بودن، در پزشکی آسیب بافت پوست ناشی مواد سوختنی و برحسب وسعت و عمق سوختگی به سه درجه تقسیم می شود که درجۀ سوم شدیدترین و خطرناکترین آن است و عفونت و مرگ را به همراه دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
چیز جعلی و مصنوعی، آمادگی و آراستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پختگی
تصویر پختگی
((پُ تِ))
کنایه از کارآزمودگی و باتجربگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خستگی
تصویر خستگی
((خَ تِ))
زخم، جراحت، رنجیده بودن از کار بسیار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساختگی
تصویر ساختگی
((تَ یا تِ))
مجهز بودن، آمادگی، مصنوعی، تقلبی
فرهنگ فارسی معین