- سخاوت
سخی بودن، جود و کرم داشتن، بخشش، کرم، جوانمردی
معنی سخاوت - جستجوی لغت در جدول جو
- سخاوت (سَ وَ)
سخاوه. جود. بخشش کردن:
سخاوت تو ندارد در این جهان دریا
سیاست تو ندارد بر آسمان بهرام.
عنصری.
سخاوت تو و رای بلند و طالع طبع
نه منقطع نه مخالف، نه منکسف، نه غوی.
منوچهری.
و سخاوتش چنان بود که بازرگانی را... یک شب شانزده هزار دینار بخشید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 122).
حاتم میان ما بسیاست سمرتر است
حاتم تویی اگر بسخاوت چو حاتمی.
ناصرخسرو.
سخاوت پیشه کن تو از کم و بیش
کز آن بیگانگان گردند چون خویش.
ناصرخسرو.
بس نباشد سخاوت او را
زادۀ کوه و دادۀ دریا.
مسعودسعد.
هر آینه... آن را بنظر بصیرت بیند و سخاوت را با خود آشنا گرداند. (کلیله و دمنه). و بدانچه بداهت خاطر و سخاوت طبع دست دهد قناعت نمایی. (ترجمه تاریخ یمینی).
سخاوت زمین است و سرمایه زرع
بده کاصل خالی نماند ز فرع.
سعدی.
مشورت با زنان تباه است و سخاوت بامفسدان گناه. (سعدی)
سخاوت تو ندارد در این جهان دریا
سیاست تو ندارد بر آسمان بهرام.
عنصری.
سخاوت تو و رای بلند و طالع طبع
نه منقطع نه مخالف، نه منکسف، نه غوی.
منوچهری.
و سخاوتش چنان بود که بازرگانی را... یک شب شانزده هزار دینار بخشید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 122).
حاتم میان ما بسیاست سمرتر است
حاتم تویی اگر بسخاوت چو حاتمی.
ناصرخسرو.
سخاوت پیشه کن تو از کم و بیش
کز آن بیگانگان گردند چون خویش.
ناصرخسرو.
بس نباشد سخاوت او را
زادۀ کوه و دادۀ دریا.
مسعودسعد.
هر آینه... آن را بنظر بصیرت بیند و سخاوت را با خود آشنا گرداند. (کلیله و دمنه). و بدانچه بداهت خاطر و سخاوت طبع دست دهد قناعت نمایی. (ترجمه تاریخ یمینی).
سخاوت زمین است و سرمایه زرع
بده کاصل خالی نماند ز فرع.
سعدی.
مشورت با زنان تباه است و سخاوت بامفسدان گناه. (سعدی)
- سخاوت
بخشش کردن، جوانمردی
- سخاوت ((سَ وَ))
بخشش
- سخاوت
بخشش، بخشندگی، جوانمردی، جود، سخا، کرم، نان دهی
متضاد: امساک، تنگ چشمی، گرسنه چشمی، زفتی، گرسنه چشمی
متضاد: امساک، تنگ چشمی، گرسنه چشمی، زفتی، گرسنه چشمی
- سخاوت
الكرم
- سخاوت
Bigheartedness, Generosity, Generousness, Openhandedness
- سخاوت
générosité
- سخاوت
generosidade
- سخاوت
سخاوت , سخاوت
- سخاوت
великодушие , щедрость
- سخاوت
Großherzigkeit, Großzügigkeit
- سخاوت
великодушність , щедрість , щедрість
- سخاوت
hojność
- سخاوت
سخاوت، سخاوتمندی، نوع دوستی
- سخاوت
উদারতা , উদারতা , উদারতা
- سخاوت
generosità
- سخاوت
ความเอื้ออารี , ความเอื้ออาทร , ความใจกว้าง
- سخاوت
ukarimu
- سخاوت
cömertlik
- سخاوت
寛大さ , 気前の良さ
- سخاوت
慷慨
- سخاوت
관대함
- سخاوت
kemurahan hati
- سخاوت
उदारता , उदारता
- سخاوت
grootmoedigheid, vrijgevigheid
- سخاوت
generosidad
- سخاوت
נדיבות , נָדִיבוּת , נְדִיבוּת
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خواپری هم آوای خواهری زرواس رادی جهان او راست میدادر به شادی که و مه را همی بخشد به رادی (گرگانی) بخشش جوانمردی
جمع سخواء، زمینهای نرم و فراخ، جمع سخاویه، زمین های نرم و فراخ زمین های هموار
بزرگ منش، سخاوتمندانه