جدول جو
جدول جو

معنی سحوحه - جستجوی لغت در جدول جو

سحوحه
(تَ عُ)
سحوح. (منتهی الارب). رجوع به سحوح شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَحَ)
از اسماء مکه است. (معجم البلدان) (منتهی الارب). نامی است مکه را عمره الله. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(سَ حَ)
نام وادیی است که از نخلۀیمانیه به بستان بن سامر عامر متصل میشود. (معجم البلدان). وادیی است بعرفات. (منتهی الارب) :
قلت له یوماً ببطن سبوحه
فی موکب زجل الهواجر مبرد.
ابن احمر (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(سَحْ حا حَ)
مؤنث سحّاح. (منتهی الارب) : عین سحاحه، اشک ریزنده. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
کهنه شدن، دراز شدن خرمابن. (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(سَ سَ حَ)
ساحت خانه. (منتهی الارب). عرصۀ دار. (اقرب الموارد). میان سرای. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(ذُ لَ)
قحاحه. (منتهی الارب). ساده و بی آمیغ گردیدن، فربه و پرمغز شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). گویند: قح ّ قحوحه و قحاحه، ساده و بی آمیغ گردید و فربه و پرمغز شد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
جوانمرد گردیدن. (آنندراج). رجوع به سماحت و سماحه شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
ابر ریزان. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(تَ عُ)
روان شدن آب یا اشک یا باران از بالا بپائین. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ریخته شدن آب و باران. (تاج المصادر بیهقی) ، ریختن آب و جز آن را پی درپی و بسیار. (اقرب الموارد). ریختن آب. (منتهی الارب) ، زدن تازیانه. (منتهی الارب) ، نیک فربه شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سحوقه
تصویر سحوقه
دراز گشتن کویک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحسحه
تصویر سحسحه
دیواربست چار دیواری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحاحه
تصویر سحاحه
مونث سحاح اشک ریز چشم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سموحه
تصویر سموحه
جوانمرد گشتن راد گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سحوح
تصویر سحوح
روان شدن اشک یا باران، تازیانه زدن، فربه گشتن ابر ریزان
فرهنگ لغت هوشیار