سحا بر نامه بستن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، خراشیدن گل به بیل و خاک و گل به کندن. (المصادر زوزنی). به بیل گل از زمین فرارندیدن، رندیدن کاغذ. (تاج المصادر بیهقی). رندیدن و مهر کردن نامه. (المصادر زوزنی). بهمه معانی رجوع به سحی شود
سِحا بر نامه بستن. (المصادر زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، خراشیدن گل به بیل و خاک و گل به کندن. (المصادر زوزنی). به بیل گل از زمین فرارندیدن، رندیدن کاغذ. (تاج المصادر بیهقی). رندیدن و مهر کردن نامه. (المصادر زوزنی). بهمه معانی رجوع به سحی شود
روان شدن آب یا اشک یا باران از بالا بپائین. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ریخته شدن آب و باران. (تاج المصادر بیهقی) ، ریختن آب و جز آن را پی درپی و بسیار. (اقرب الموارد). ریختن آب. (منتهی الارب) ، زدن تازیانه. (منتهی الارب) ، نیک فربه شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
روان شدن آب یا اشک یا باران از بالا بپائین. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). ریخته شدن آب و باران. (تاج المصادر بیهقی) ، ریختن آب و جز آن را پی درپی و بسیار. (اقرب الموارد). ریختن آب. (منتهی الارب) ، زدن تازیانه. (منتهی الارب) ، نیک فربه شدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
سحوری زدن: اولاً وقت سحر زن این سحور نیمشب نبود گه این شر و شور. مولوی. من هم از بهر خداوند غفور میزنم بر در به امیدش سحور. مولوی. ، ضرب سحور: تا بجوشد زین چنین ضرب سحور در درافشانی و بخشایش بحور. مولوی. رجوع به سحوری زدن شود
سحوری زدن: اولاً وقت سحر زن این سحور نیمشب نبود گه این شر و شور. مولوی. من هم از بهر خداوند غفور میزنم بر در به امیدش سحور. مولوی. ، ضرب سحور: تا بجوشد زین چنین ضرب سحور در دُرافشانی و بخشایش بحور. مولوی. رجوع به سحوری زدن شود
در زدن گدایان گاه سحر رمضان بر درهای بزرگان، برای بیدار شدن آنان. (یادداشت مؤلف). در زدن گاه سحر: آن یکی میزد سحوری بر دری درگهی بود و رواق مهتری. مولوی. نیمشب میزد سحوری را بجد گفت او را قائلی کای مستمد. مولوی
در زدن گدایان گاه سحر رمضان بر درهای بزرگان، برای بیدار شدن آنان. (یادداشت مؤلف). در زدن گاه سحر: آن یکی میزد سحوری بر دری درگهی بود و رواق مهتری. مولوی. نیمشب میزد سحوری را بجد گفت او را قائلی کای مستمد. مولوی
ابن صالح بن یحیی شجری صنعانی، معروف به سحولی، از قضات و فقها و وزرای زیدیه بود و به سال 1134 هجری قمری در صنعا به دنیا آمد و به سال 1209 هجری قمری در همان شهر درگذشت. او راست: 1- مجموع رسائل و فتاوی. 2- رسائل فی الطلاق.
ابن صالح بن یحیی شجری صنعانی، معروف به سحولی، از قضات و فقها و وزرای زیدیه بود و به سال 1134 هجری قمری در صنعا به دنیا آمد و به سال 1209 هجری قمری در همان شهر درگذشت. او راست: 1- مجموع رسائل و فتاوی. 2- رسائل فی الطلاق.
اثواب سحولیه، جامه های منسوب به سحول که موضعی است بیمن یا منسوب بگازر که میشوید آن را. (منتهی الارب). گویند ثیاب سحولیه، و سحولیه بضم اول روایت کنند و بفتح مشهور است. (اقرب الموارد)
اثواب سحولیه، جامه های منسوب به سحول که موضعی است بیمن یا منسوب بگازر که میشوید آن را. (منتهی الارب). گویند ثیاب سحولیه، و سحولیه بضم اول روایت کنند و بفتح مشهور است. (اقرب الموارد)
فربه و بسیار پیه. مذکر و مؤنث در وی یکسانست. (منتهی الارب) ، دلو سحوف: دلوی که بر گیردو بر دارد آنچه آب در چاه باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ناقۀ دراز سر پستان و تنگ سوراخ پستان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، ناقه ای که سپل خود را بر زمین کشد دررفتن، گوسپند که پشم شکم آن تنک باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، باران که زمین رندد در باریدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، صدای آسیا گاه که بگردد، صدای شیر گاه دوشیدن. (اقرب الموارد)
فربه و بسیار پیه. مذکر و مؤنث در وی یکسانست. (منتهی الارب) ، دلو سحوف: دلوی که بر گیردو بر دارد آنچه آب در چاه باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ناقۀ دراز سر پستان و تنگ سوراخ پستان. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، ناقه ای که سپل خود را بر زمین کشد دررفتن، گوسپند که پشم شکم آن تنک باشد. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) ، باران که زمین رندد در باریدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، صدای آسیا گاه که بگردد، صدای شیر گاه دوشیدن. (اقرب الموارد)
نام مادر عبدالله بن سحوق. محدث است و نام پدر او اسحاق است. (از تاج العروس). یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
نام مادر عبدالله بن سحوق. محدث است و نام پدر او اسحاق است. (از تاج العروس). یکی از ویژگی های بارز محدثان، دقت در نقل حدیث همراه با بررسی دقیق زنجیره راویان بود. آنان با استفاده از فنون پیشرفته نقد حدیث، توانستند روایات صحیح را از میان انبوهی از احادیث جعلی یا ضعیف جدا کنند. محدث کسی بود که با بررسی دقیق سند (اسناد روایت)، متن حدیث، و تطبیق آن با منابع دیگر، به راستی آزمایی سنت پیامبر اسلام می پرداخت و آن را حفظ می کرد.
قریه ای است به یمن که جامۀ خوب در آن می بافند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم البلدان). یقال: ثیاب سحولیه، و سحولیه بضم سین روایت کنند و بفتح مشهور است. (اقرب الموارد). قریه ای است به یمن. (امتاع الاسماع ج 1 ص 550)
قریه ای است به یمن که جامۀ خوب در آن می بافند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (معجم البلدان). یقال: ثیاب سحولیه، و سحولیه بضم سین روایت کنند و بفتح مشهور است. (اقرب الموارد). قریه ای است به یمن. (امتاع الاسماع ج 1 ص 550)
آنچه در رمضان به آخر شب خورند. (غیاث) (آنندراج). آنچه سحرگاه خورند. (مهذب الاسماء). آنچه روزه گیران بسحر خورند. آنچه سحرگاه خورند از طعام یا شراب. (از اقرب الموارد) : گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست از می کنند روزه گشا طالبان یار. حافظ
آنچه در رمضان به آخر شب خورند. (غیاث) (آنندراج). آنچه سحرگاه خورند. (مهذب الاسماء). آنچه روزه گیران بسحر خورند. آنچه سحرگاه خورند از طعام یا شراب. (از اقرب الموارد) : گر فوت شد سحور چه نقصان صبوح هست از می کنند روزه گشا طالبان یار. حافظ