معنی سحرآفرین در لغت نامه دهخدا

جادوگر و ساحر و افسونگر. (ناظم الاطباء) :، آئینه بردار و ببین آن غمزۀ سحر آفرین، با زهر پیکان در کمین ترکان خونخوار آمده.، خاقانی.، بر آن چشم سیه صدآفرین باد، که در عاشق کشی سحر آفرینست.، حافظ.، گر چه طی شد روزگار دولت طومار زلف، از خط سحر آفرین خالی است دیوانش هنوز.، صائب (از آنندراج)

معنی سحرآفرین در فرهنگ واژه مترادف متضاد

سحار، جادگر، ساحر، ساحره

معنی سحرآفرین - جستجوی لغت در جدول جو

سحرآفرین(نَ شِ کَ تَ / تَ / نَ کَتَ / تِ)

لغت نامه دهخدا

سحرآفرین

فرهنگ واژه مترادف متضاد

حورآفرین

(دخترانه)

مرکب از حور (زن زیبای بهشتی) + آفرین (آفریننده)

فرهنگ نامهای ایرانی

شورآفرین

(دخترانه)

ایجاد کننده هیجان و شوق

فرهنگ نامهای ایرانی

نورآفرین

(دخترانه)

نور (عربی) + آفرین (فارسی) آفریننده نور و روشنایی

فرهنگ نامهای ایرانی

هورآفرین

(دخترانه)

آفریننده خورشید

فرهنگ نامهای ایرانی

هنرآفرین

کسی که آثار هنری به وجود بیاورد

فرهنگ فارسی عمید

سپهرآفرین

(نَ دَ / دِ)

از صفات خدای تعالی جل شأنه. (ناظم الاطباء). حق سبحانه و تعالی. (آنندراج) :
که دیدیم خود بودنی، هر چه بود
سپهرآفرینش نخواهد فزود.
فردوسی

لغت نامه دهخدا

دارآفرین

دارابزین، هرچیز که مردم بر آن تکیه کنند خواه آن شخص باشد و خواه آن محجری و خواه ستونی، (برهان) (آنندراج)، پنجره و محجری را گویند که در پیش خانه مابین دو بازوی در سازند، (برهان) (آنندراج)، دکه و صفۀ در خانه را نیز گویند و به این معنی دارآفزین هم آمده است، (از برهان) (از آنندراج)، گردبرگرد دارآفرینهای صفه، غلامان خاصگی بودند، (تاریخ بیهقی)

لغت نامه دهخدا

زورآفرین

(رَ دَ / دِ)

آفرینندۀ نیرو. خدا. (از فهرست ولف) :
ز یزدان زورآفرین زور خواست
بزد دست و آن سنگ برداشت راست.
فردوسی.
سپه برگرفت و بنه برنهاد
ز دادار زورآفرین کرد یاد.
فردوسی

معنی سحرآفرین - جستجوی لغت در جدول جو

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما