- سحام
- سیاهی
معنی سحام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درود، نیک روز
آماس زهدان
انبوهی جا تنگی انبوهی کردن، انبوهی ازدحام. یا روز (یوم) زحام روز قیامت رستاخیز
زفت ژکور
شمشیر بران، تیز
یراق و زین اسب، لگام، دهنه و سر افسار
سیاهی دیگ، ذغال انگشت، می گوارا، جامه ترمینه، موی سیاه
بند نامه در گذشته ریسمانی بر نامه می پیچیدند تا بیگانه آن را نگشاید
شب پره، خاردار از درختان، دیوار بست خانه (ساحت خانه) گرسنگی گاوی (جوع البقر) از بیماری ها
ساینده، کوبنده
بیماری باریک (سل سد در)، جمع سحفه، پیه ها
سحر کننده، جادوگر و شعبده باز
ریزان، هوا
ابری بارنده
مهر نامه، سرنامه (عنوان نامه)، کاغذ تراش، پوستک پوست نازکی که در پوشنیدن (جلد کردن) به کار رود مهر نامه، عنوان نامه واحد سحاء ه، جمع اسحیه
روان شدن اشک
انبر، سرشیشه، تیزی در تیغ
رامبخش از نام های خداوند، آرامش، آشتی سازش، درود گردن نهادن، درود گفتن تهیت گفتن، بی عیب بودن، گردن نهادگی، درود گویی تهیت، بی عیبی تندرستی سلامت، درود، مراسمی که در عید ها در پیشگاه شاه یا رئیس مملکت برقرار شود و طبقات مختلف کشوری و لشگری و نمایندگان دول خارجه وی را تهیت گویند، احترام نظامی که هر فرد سپاهی نسبت به مافوق خود انجام دهد و آن معمولا عبارت است از خبر دار بودن و بالا بردن دست راست و قرار دادن نوک پنجه دست مزبور نزدیک شقیقه، ذکریست که نماز گذار در آخرین رکعت نماز گوید و نماز جز بدان تمام نشود و آن را دو صیغه است: السلام علینا و علی عبادالله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته. نماز گزار هر یک از این دو سلام را بدهد دیگری مستحب شود. یعنی سلامت و بی گزند باشید، تهنیت گفتن
بیمار شدن
تند و سبک، جمع سم، زهرها، سوراخ ها
کوهان شتر
جمع سهم
بها و قیمت، بها کردن متاع
پیه فروش
بیمار شدن، بیماری، دردمندی
رکن معظم هر چیز، شریف قوم، بزرگ قوم،
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گرده بان، گردبان
کوهان شتر، کمرگاه، گودبان، گرده بان، گردبان
آنچه با آن چیزی را لحیم کنند
سرمای سخت، سجد، سجن، شجد، شجام
سقیم ها، بیماران، جمع واژۀ سقیم
ابر، بخارهای غلیظ شده یا تودۀ قطرات آب و ذرات یخ معلق در جو که از آن ها باران و برف و تگرگ می بارد، غیم، غین، غمام، غمامه، میغ
گله و رمۀ گاو و گوسفند و اسبان و شتران در حال چریدن