- سجین
- زندان سخت، دفتر زندانیان، جایگاهی در دوزخ ثابت دایم، سخت شدید
معنی سجین - جستجوی لغت در جدول جو
- سجین
- سخت از هر چیز، شدید، سخت، نام جایی در دوزخ، دائم، ثابت
- سجین ((س جُ))
- نام جایی در دوزخ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آغشته
آجیده آژده: تیرآجین شمع آجین
زهر کشنده
گولزن ریشخند گر
خلق خوی عادت طبیعت، جمع سجایا سجیات
بهره نصیب
بد بوی، آب تیره
یار و دوست خالص
سرمای سخت شدید
نرم و آسان
خوی ها سرشت ها
ولرم نه گرم و نه سرد، اشکریز اندوهگین مرد کج بیل
پشم، خون، پرده
پارسی تازی گشته سرگین فضله چارپایان مانند اسب استر خر گاو و جز آن ها پهن
نشستگاه آدمی، ران و کفل چیزی که هنگام خواب و راحت به جهت نرمی سر و گردن در زیر سر نهند و سر بر آن گمارند وآنرا از پشم و پنبه آکنده باشند، بالش
جمع سفینه، کشتی ها کشتی یونانی تازی گشته کاوه فانه چوب شکاف شکافنده چوب شکاف (تیر)
کارد
فربه
جمع سنه، سا ل ها شتان، خشکسال ها همزاد همسال، سونش، زمین چریده، تیزکردن تیغ جمع سنه در حالت نصبی و جری (در فارسی مراعات این قاعده نکنند) سالها سنون
خمیر، سرشته، سرشته شده
فربه، چاق، چربی دار، پرچربی
سنه ها، سالها، جمع واژۀ سنه
گرم، مقابل سرد، دارای حرارت
پارۀ گل خشکیده که مانند سنگ باشد
مقابل پایین، بالای سر، طرف سر، جانب سر در بستر، بالش و متکا که زیر سر بگذارند، برای مثال گه ریخت سرشک بر سرینش / گه روی نهاد بر جبینش (نظامی۳ - ۵۱۷)
عمل کندن و دور ریختن گیاه های هرز از میان کشتزار
آوند، ظرف، کاسه، کوزه، دیگ، ظرف مخصوص آب خوردن سگ
جامه ای که در آن ابریشم خام به کار رفته باشد، برگستوان
زندانبان، نگهبان زندان، مامور نگهبانی و نگه داری از زندانیان
آجیدن، پسوند متصل به واژه به معنای آجیده شده با مثلاً تیرآجین، شمع آجین
سرشین و خمیر کردن، آمیختن