- ستل
- ظرف فلزی که بدان آب کشند دلو جمع اسطال سطول
معنی ستل - جستجوی لغت در جدول جو
- ستل
- کتک، آزار، اذیت
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
سرگین گردان، حشره ای سیاه و پردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سرگین غلتان، سرگین گردانک، خروک، خبزدو، خبزدوک، خزدوک، کوزدوک، چلاک، چلانک، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگردانک، بالش مار، کوز، جعل، قرنبا
کشتن
تنداب
آسان
مهمانسرا
ظلم، جور
مرتب و منظم کردن چیزی، شیوا و رسا گفتن سخن را، خوبی و آراستگی هر چیز
حرکت یک دوره آفتاب از نقطه برج حمل تا نقطه آخر برج حوت و آنرا بعربی سنه گویند، مدت حرکات زمین بدور خورشید که دوازده ماه یا 563 روز و 5 ساعت و 84 دقیقه و 54 ثانیه است و آنرا سال خورشیدی یا سال شمسی گویند
چکه چکیده دارویی است مانند کمای خشک مستعمل در طب قدیم روشنک
ستایش و ستودن است که از دعا و ثنا و شکر و نعمت باشد
مرضی باشد از امراض چشم و آن مویی است که در درون پک چشم بر میاید و پرده ای را نیز گویند که در چشم بهم رسد رد کردن چیزی به کسی در راه خدا، دشنام دادن، ناسزا گفتن، باران که از ابر بر آمده و تا زمین نرسیده باشد، دشنام
سم شتر، ناخن فیل
عطا، بلایه از هر چیزی
فریب دادن
جامه یک تاه باف، ریسمان یک لای، جامه سپید جامه پنبه ای یک تاه بافتن، پوست باز کردن، خاک فرسودن، بسودن درم، پوست کندن با تازیانه، گریستن، نرم کردن در همرنگ از ماهیان
پولاد، آهنی سخت
لجاج، ستیزه
پسوندیست که به آخر ریشه دستوری پیوندد و مصدر سازد: گری ستن گس ستن پیو ستن
ظلم و جور، آزار
پرده و حجاب و نقاب پوشیدن
ستدن اخذ دریافت. یا ستد و داد. ستدن و دادن خرید و فروش
چک با مهر و بمعنی عهد نامه و حکم محکم
جمع سخله، بزغالگان برگان پاکیزه کردن، گرفتن به فریب، دور کردن کنار زدن
پرده گردن بند پرده سینه ریز
پیمانه، ظرف بزرگ فلزی که با یک دسته که از یک سوی دهان آن تا سوی دیگر رود و بیشتر برای آب دادن ستور بکار میرود
تهیگاه زدودن لاغر سرین مرد
خرد اندام دست و پا کوچولو، بد خوی، ناآرام، بد خوار بد خوراک، نزار ترنجیده پوست
خرما خسکه بی هسته
لاتینی تازی گشته سوسمار ماهی
پستی فرود گرایی پستی فرودی مقابل علو
جو دو سر، جوی بی پوست، جو ترش، برآوردن روده را، ستردن موی را، بریدن، ته کاسه را بالاآوردن، زدن، ریخ زدن و ریدن جو دو سر