جدول جو
جدول جو

معنی ستبغوا - جستجوی لغت در جدول جو

ستبغوا
به لهجۀ طبری، یلوه. یلبه (طائر معروف). به لغت دیلمی سلوی است. (تحفۀ حکیم مؤمن) (فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستبرا
تصویر ستبرا
ضخامت، ستبری، کلفتی، گندگی
فرهنگ فارسی عمید
(سَ بِ هََ)
آنکه دستورها یا درس ها به ذهن نسپارد. لاابالی. بی بندوبار. آنکه حواس خود جمع نکند. که هوش خود را در کارها جمعنمی کند و چنانکه باید متوجه امور نمیشود. (یادداشت مؤلف) ، آواره. (آنندراج) :
آسایش دل غافلم از یاد خدا کرد
همواری این راه مرا سربهوا کرد.
صائب (از بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
شعوری بنقل فرهنگ نعمت الله این کلمه را قوش معنی کرده است. (لسان العجم ج 1 ورق 276 الف)
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ)
از: (ستبر، سطبر + ا، عمق) : و آن درازی نخستین را خاصه درازا خوانند و طول خوانند و دوم را پهنا و عرض خوانند و سوم را ستبر او عمق خوانند. (دانشنامۀ علایی ص 74). اماآنکه اندر جسم بود از درازا و پهنا و ستبرا آنچه معروفست آن نه صورت جسمست ولکن عرض بود اندر وی چنانکه پارۀ موم را بگیری و او را درازا بدستی کنی و پهنادو انگشت و ستبرا انگشتی. (دانشنامۀ علایی ص 75)
لغت نامه دهخدا
(کَ بُ)
کتبوغا. زین الدین... یکی از جملۀ اسرای مغول بود که در واقعۀ حمص بدست مسلمانان افتاد و سلطان قلاوون او را تربیت کرد. پس از کشته شدن الملک الاشرف سلطان شام وی به همدستی جمعی از ممالیک بیدرا (ب د) را که به سلطنت رسیده بود کشت و برادرش را به نام محمد به سلطنت رساند و خود نیابت سلطنت یافت اماعاقبت پس از دو سال حکمرانی در سال 696 هجری قمری از دست لاچین به دمشق گریخت. (تاریخ مغول ص 267 و 268)
لغت نامه دهخدا
(سَتْ)
نام بتی است که از سنگ تراشیده اند بشکل پیرزنی در موضع بامیان قریب به خنگ بت و سرخ بت و اورا نسرم بر وزن همدم میگویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سربهوا
تصویر سربهوا
آنکه درس ها را به ذهن نسپارد، لاابالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستبرا
تصویر ستبرا
گندگی درشتی کلفتی، سفتی غلضت، فربهی چاقی
فرهنگ لغت هوشیار
ثخن، ستبری، ضخامت، فربهی، قطر، کلفتی
متضاد: نازکی
فرهنگ واژه مترادف متضاد