جدول جو
جدول جو

معنی ستارآباد - جستجوی لغت در جدول جو

ستارآباد
(سِ)
نام دیگری از استراباد است. (حاشیۀ تاریخ بیهقی چ فیاض ص 135) : این محدث به ستارآباد رفت نزدیک منوچهر. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 135). و باکالیجار مال مواضعت گرگان دوساله با هدیه ها بفرستد و نیز خدمت کند و اگر راست نرود یکی تا ستارآباد برویم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 444). جواب داد که عزیمت قرار گرفته است که به ستارآبادآییم مقام آنجا کنیم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 451)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ستم آباد
تصویر ستم آباد
جایی که ظلم و ستم بسیار باشد، کنایه از دنیا
فرهنگ فارسی عمید
دهی از دهستان آختاچی بوکان بخش بوکان شهرستان مهاباد در 9000گزی شمال بوکان و 1500 گزی باختر شوسۀ بوکان به میاندوآب، جلگه، معتدل و مالاریائی است، 120 تن سکنه دارد، آب آن از سیمین رود، محصول آنجا غلات، توتون، چغندر، حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری است، صنایع دستی جاجیم بافی است، راه شوسه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
یا پران پرویز، دهی است از بخش طرهان شهرستان خرم آباد، دارای 360 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از بخش دره شهر شهرستان ایلام، دارای 85 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از بخش دلفان شهرستان خرم آبادبا 180 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
دهکده ای است از تسوج خوزان قم این دیه را واربن میلادبنا کرده است به نام خود، (تاریخ قم ص 86 و 115)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی جزء دهستان کیونی بخش سجید شهرستان هروآباد، دارای 341 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات، حبوبات، پنبه، کرچک است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(نَ دُ دَ / دِ)
نوازندۀ ستار. (آنندراج از فرهنگ فرنگ)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان بروانان است که در بخش ترکمان شهرستان میانه واقع است و 907 تن سکنه دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء بخش شمیران شهرستان تهران، چهارهزارگزی خاور تجریش، در دامنه سردسیر، 367 تن سکنه دارد، آب از چشمه سار کوهستانی و قنات، محصول آن غلات، مختصر بنشن، میوه جات مختلف، شغل اهالی زراعت، کسب، باغبانی، راه شوسه به تجریش دارد، شاه آباد که بیمارستان مسلولین در آن واقع است مجاور دارآباد و جزء دارآباد منظورشده است، در این بیمارستان 800 الی 1000 نفر مریض معالجه میشوند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1 ص 86)
لغت نامه دهخدا
(تَ بَ)
نام محلی کنار راه بابل و چالوس میان سیاه رود و محمودآباد در 323/5هزارگزی تهران
لغت نامه دهخدا
(نِ)
دهی است از دهستان مهربان بخش کبودراهنگ شهرستان همدان، در 34هزارگزی شمال غربی قصبۀ کبودراهنگ در منطقۀ ناهموار سردسیری واقع است و 210 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و قالی بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(هََ بُ)
دهی از بخش دستجرد شهرستان قم. کوهستانی و سرد و دارای 331 تن سکنه است. از قنات و چشمه سارها مشروب میشود. محصول عمده اش غله و بنشن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(مُ)
دهی از دهستان رنگی آباد است که در بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
دهی از دهستان سراجو بخش مرکزی شهرستان مراغه. دارای 361 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و قنات و چشمه. محصول آن غلات، چغندر و نخود است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(سَ)
نام یکی از دهستانهای بخش مرکزی شهرستان شوشتر. این دهستان در باختر شوشتر در رود شطیط و همچنین بین دو دهستان شاه ولی و دیمچه واقع است. محصول عمده قراء دیمی است. این ده از 7 قریۀ بزرگ و کوچک تشکیل شده. جمعیت آن در حدود 1500 تن است. قراء مهم دهستان عبارت اند از قلعۀ سرخه گان که دارای 800 تن سکنه است، و نی سیاه که 200 تن جمعیت دارد. ساکنین از طایفۀ بختیاری و عرب هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(سُ قُ)
دهی است جزء دهستان افشاریۀ ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران. دارای 455 تن سکنه. آب آن از رود کردان. محصول آنجا غلات، صیفی، بنشن، چغندرقند، لبنیات و انگور است. شغل اهالی زراعت وگله داری می باشد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(کَ دَ)
دهی از دهستان لکای شهرستان شهسوار است که 400 تن سکنه و کار خانه چایسازی دارد. (از فرهنگ جغرافیای ایران ج 7). و رجوع به سفرنامۀ مازندران رابینو شود
لغت نامه دهخدا
(سَ یِ)
دهی است از طسوج ساوه طسوج جبل. (تاریخ قم ص 118)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع در 12هزارگزی باختر زربانی و 2 هزارگزی جنوب راه فرعی موزبانی به کرمانشاه، هوای آن سرد و دارای 320 تن سکنه است، آب آنجا از رود خانه رازآوری تأمین میشود و محصول آن غلات، توتون، چغندر قند، حبوب و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان گلیم و جاجیم بافی است، در فصل خشکی بدانجا اتومبیل میتوان برد و تپه ای از آثار قدیم درآنجا وجود دارد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(سِ تَ)
کنایه از جایی است که در او ظلم و تعدی بسیار واقع شود، کنایه از دنیاست. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(سِ پِ)
مزرعه ای است از دهستان مرکزی بخش حومه شهرستان شهرضا واقع در هفت هزارگزی شمال خاور شهرضا. این مزرعه جزء شهرضاست و در تابستان فقط چند خانوار در آن زندگی می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(بُ)
شهری است و ظاهراً مخفف سابور است که به آباد اضافه شده است. (معجم البلدان یاقوت). در مراصد الاطلاع چ تهران. ’سابرباد’ آمده است
لغت نامه دهخدا
(خُ)
دهی است جزء دهستان فشافویۀ بخش ری شهرستان تهران. دارای 275 تن سکنه. آب آن از قنات و فاضل آب رود خانه کرج. محصول آن غلات و چغندرقند و شغل اهالی زراعت و راه مالرو و از طریق قنبرآباد ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی از دهستان گامکان است که در بخش طرقبۀ شهرستان مشهد واقع است و 155 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
استرآباد باشد وآن شهریست مشهور. (جهانگیری). شهریست در طبرستان مشهور به استرآباد. (برهان). گرگان کنونی:
تا طرب و مطرب است مشرق و با مغرب است
تا یمن و یثرب است آمل و استارباد
بنشین خورشیدوار، می خور جمشیدوار
فرخ و امیدوار چون پسر کیقباد.
منوچهری.
چو برخیزد ز خواب بامدادی
ز من خواهد حریر استاربادی.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان زلقی بخش الیگودرز شهرستان بروجرد، واقع در 72 هزارگزی جنوب خاوری الیگودرز، درکنار راه مالرو دستگرد به پرچل، کوهستانی و سردسیر، آب آن از قنات و چشمه، محصول آن غلات، لبنیات، چغندرو پنبه است، 253 تن سکنه دارد که به زراعت و گله داری مشغولند، از صنایع دستی پارچه بافی در آن معمول است، راه مالرو دارد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ستم آباد
تصویر ستم آباد
جایی که در آنجا ظلم و تعدی بسیار شود، دنیا جهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ستار باز
تصویر ستار باز
آنکه سه تار نوازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استرآباد
تصویر استرآباد
دهی نزدیک جرجان
فرهنگ لغت هوشیار
استرآباد یکی از مناطق تاریخی و قدیمی در شرق مازندران است
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای چمستان شهرستان نور
فرهنگ گویش مازندرانی
لحن استرآبادی، آوازی است که در مناطق شرقی مازندران و گلستان
فرهنگ گویش مازندرانی