- سبیکه
- زر و سیم گداخته
معنی سبیکه - جستجوی لغت در جدول جو
- سبیکه
- تکۀ سیم یا زر که آن را گداخته و در قالب ریخته باشند، شمش، شوشۀ زر و سیم، قالب
- سبیکه ((سَ کَ))
- قطعه طلا یا نقره ای که آن را گداخته و در قالب ریخته باشند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ربیک خرمانک، مسکه چربی شیر که از آن جدا نشود
گلیم سیاه، شاماکجه
یکدسته موی، جامه نازک، راه روش
یونانی نام همسر کوپید از ایزدان، روان، مغز
اندکی پنبه
اختر راه، شکن در موی درزه در جامه در آب، زره
ابزار نانوائی
ریز ماهی
تور توری تورسر
گیاهی شبیه گشنیز با برگ های پهن مایل به سفید، گل های زرد و ساقۀ بلند که معمولاً در کنار آب های جاری می روید
یکی از گونه ها آله که می پنداشتند حشرات (از جمله بید) از بوی آن گریزانند شقیق ورد الحب آله ایرانی آله شرقی کبیکنج. توضیح: برخی کتب این گونه آله را با گونه دیگری از آله ها که بنام} زرد مرغک {موسوم است یکی دانسته اند
در آمیخته نا سره، گروه نا جور
شوشه زر یا سیم زر گداخته سیم گداخته