جدول جو
جدول جو

معنی سبیوش - جستجوی لغت در جدول جو

سبیوش
سپیوش، اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بشولیون، بنگو، روف، سابوس، شکم پاره
تصویری از سبیوش
تصویر سبیوش
فرهنگ فارسی عمید
سبیوش
(سِ)
تخم اسبغول است که بعربی بزرقطونا گویند. (برهان) (آنندراج) :
هر کس که تشقق بزبانش باشد
تشویش بهر سخن از آنش باشد
باید که کتیره در لباب سبیوش
حل کرده مدام در دهانش باشد.
یوسفی طبیب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سبیوش
اسفرزه
تصویری از سبیوش
تصویر سبیوش
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سپیوش
تصویر سپیوش
اسفرزه، گیاهی بیابانی از خانوادۀ بارهنگ با دانه های ریز قهوه ای رنگ و لعاب دار که مصرف دارویی دارد، اسبغول، اسپرزه، اسپغول، اسپیوش، اسفیوش، بزرقطونا، بشولیون، بنگو، روف، سابوس، شکم پاره
فرهنگ فارسی عمید
(بُ)
امید، فروتنی. کلمه در این دو معنی ممکن است دگرگون شدۀ بیوس باشد، شنوایی. دراین معنی ممکن است کلمه دگرگون شدۀ نیوش باشد، خجالت از افلاس و تنگدستی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سپیوش
تصویر سپیوش
اسفرزه
فرهنگ لغت هوشیار