جدول جو
جدول جو

معنی سبکتکین - جستجوی لغت در جدول جو

سبکتکین
(سَ بُ تَ)
رجوع به سبکتگین شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبکتین
تصویر سبکتین
(پسرانه)
نام مؤسس سلسله غزنویان و پدر سلطان محمد غزنوی
فرهنگ نامهای ایرانی
(سَ بُ تَ)
سبک قدم. (آنندراج) (غیاث). نیک قدم، زیرا که بلغت مغولیه سوبوک پی، پاو تگین نیکوصورت بود. (سنگلاخ). تکین (شجاع و قهرمان) و تگین بمعنی خوش شکل است. (از چهارمقالۀ نظامی عروضی چ معین). رجوع به فهرست چهارمقاله چ معین شود
سبکتکین
لغت نامه دهخدا
(سَ بُ تَ)
ناصرالدین، نام پدر سلطان محمود غزنوی. (آنندراج) (غیاث). مؤسس سلسلۀ غزنویان، او غلامی ترک بود. یکی از بازرگانان خراسان که دارای مال و مکنت فراوان بود سبکتگین را بغلامی خرید و با خود به بخارا برد. سبکتگین توسط نصر حاجی بدربار البتکین حاجب راه یافت، چون البتکین آثار کیاست و فراست در وی دید اورا از نصر حاجی خرید و او را بطخارستان بدربار عبدالملک بن نوح سامانی همراه برد. پس از مدتی اقامت در طخارستان بهمراهی البتکین بغزنین رفت و امارت آنجا بدواً به البتکین و بعد به اسحاق فرزند البتکین رسید وبعد از او امارت به یکی از امراء ترک که مردی ستمگربود رسید. چون او نتوانست در غزنین امارت کند و ناراضیهای فراوان داشت او را گرفته و حکومت را در کف باکفایت سبکتگین سپردند (جمعه 27 شعبان 366هجری قمری). صاحب تاریخ روضهالصفا چنین نقل میکند: ’امیر ناصرالدین غلامی ترک نژاد و مملوک البتکین صاحب جیش خراسان مخصص بفضل الهی، آراسته به آئین سلطنت و پادشاهی، روز کوشش چون شیر همه عنف و بگاه بخش چون ابر بر همه کرم، هنگام داد چون آفتاب تابنده بر وضیع و شریف، بهمت چون دریا که در دهش از کاهش نیندیشد و در تهور مانند سیل که از نشیب و فراز نپرهیزد و رأی او در ظلمت حوادث چون ستارۀ راهنما و تیغ او در مفاصل اعدا چون قضا گره گشای، آثار نجابت و شهامت در شمایل او روشن و پیدا و دلایل یمن و سعادت در حرکت و سکون او هویدا، چون سبکتگین بر مسند سلطنت مستقر شد برای جهاد با کفار راه هندوستان پیش گرفت و در این سفر با شدائد و مصائب و مهالک فراوان روبرو شد، و به کمک طغان بست راگرفت و بر آنجا مستولی شد و ابوالفتح بستی را که در غزارت فضل و فضائل کمال مشهور بود با خود آورد. سبکتگین پس از آنکه مقدار را گرفت و بر ایلک خان حمله کرد و بالاخره او را وادار بدادن ایالت سمرقند بفائق کرد و در این خصوص صلحنامه ای به امضاء جمیع ائمه و بزرگان ماوراءالنهر رسانید (386هجری قمری). امیر ناصرالدین سبکتگین در سال 386 در ده برمل یکی از دهات نزدیک بلخ بدرود حیات گفت. صاحب طبقات ناصری در خصوص صفات سبکتگین آرد: ’امیر سبکتگین مردی عاقل و عادل و شجاع و دیندار و نیکوعهد و صادق القول و بی طمع از مال مردمان و مشفق بر رعیت و منصف بود و هرچه ولاه و امراء و ملوک از اوصاف حمیده بباید حق تعالی او را کرامت کرده بود’. سبکتگین را شش پسر بود بنام اسماعیل و نصر و محمود و حسین و حسن و فیروز. ارشد اولاد او نام محمود داشت، اما سبکتگین در بستر بیماری اسماعیل را که از دختر البتکین بود امارت داد و بجانشینی خود برگزید. (از تاریخ دیالمه و غزنویان عباس پرویز). و رجوع به فهرست تاریخ بیهقی و فهرست تاریخ گزیده و تاریخ الخلفا ص 268، 269 و لباب الالباب ج 1 ص 64، 296، 306 و تاریخ جهانگشا ج 2 ص 2 و فهرست حبیب السیر چ تهران و فهرست مجمل التواریخ و القصص و رودکی سعید نفیسی و فهرست سبک شناسی ج 2 و فهرست تاریخ سیستان شود، در شعر ذیل منظور محمود غزنوی است:
ای که نصیحتم کنی کز پی او دگر مرو
در نظر سبکتگین عیب ایاز میکنی.
سعدی
حاجب معزالدولۀ دیلمی. (تجارب السلف ص 222)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
عمادالدوله ساوتکین. سرهنگی از سرهنگان الب ارسلان بن داود سلجوقی است. رجوع به اخبار الدوله السلجوقیه ص 30، 31، 44، 56، 57، 58، 61، 63، و کتاب النقض ص 47 و سوتکین شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
جمع واژۀ سکّین. به معنی کارد. (دهار) (آنندراج) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی)
لغت نامه دهخدا
(اَ ؟ تَ نِ دَ)
بزمان عزالدوله بختیار بود و او مأمور تسلیم هاون محتوی دویست رطل زر است که پس از خرابی خانه ای مکشوف شد. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا
بروزگار محمود بن سبکتکین قاضی بلخ بود. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
ابن ناصرالدین سبکتکین، سپهسالار خراسان بود از قبل برادرش سلطان محمود بن سبکتکین، وی به سال 412 درگذشت. به روایتی فردوسی و عنصری به وساطت این امیر به دربار سلطان محمود غزنوی راه یافتند. (از تاریخ ادبیات ایران، دکتر صفا ج 1 ص 266)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساتکین
تصویر ساتکین
ترکی مهجام ساغر، دلستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکاکین
تصویر سکاکین
جمع سکین، کارد ها دشنه ها
فرهنگ لغت هوشیار