سبوکشنده. آنکه سبو کشد. حمل کننده سبو. آنکه سبو از جایی بجایی برد، شرابخوار: صد چو حاضر سبوکشان دیدم بر در دیر ساخته مأوی. ناصرخسرو. کعبه بزاهدان رسد دیر بما سبوکشان بخشش اصل دان همه ما و تو از میان بری. خاقانی. سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده. حافظ. نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس بسا سراکه در این کارخانه سنگ و سبوست. حافظ
سبوکشنده. آنکه سبو کشد. حمل کننده سبو. آنکه سبو از جایی بجایی برد، شرابخوار: صد چو حاضر سبوکشان دیدم بر در دیر ساخته مأوی. ناصرخسرو. کعبه بزاهدان رسد دیر بما سبوکشان بخشش اصل دان همه ما و تو از میان بری. خاقانی. سبوکشان همه در بندگیش بسته کمر ولی ز ترک کله چتر بر سحاب زده. حافظ. نه من سبوکش این دیر رندسوزم و بس بسا سراکه در این کارخانه سنگ و سبوست. حافظ
دهی است از دهستان کوهمرۀ بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 67 هزارگزی جنوب باختر شیراز و 31 هزارگزی راه فرعی شیراز به سیاخ. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل و دارای 275 تن سکنه میباشد. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و برنج. اهالی آنجا بکشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی است از دهستان کوهمرۀ بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع در 67 هزارگزی جنوب باختر شیراز و 31 هزارگزی راه فرعی شیراز به سیاخ. ناحیه ای است کوهستانی و معتدل و دارای 275 تن سکنه میباشد. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، لبنیات و برنج. اهالی آنجا بکشاورزی و گله داری گذران میکنند. راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)