- سبقت
- پیشی گرفتن، پیشی
معنی سبقت - جستجوی لغت در جدول جو
- سبقت
- تبادر، مبادرت، پیشی
- سبقت
- پیشی، تقدم، پیش دستی، ۳.پیش روی
سبقت جستن: پیشی جستن
سبقت گرفتن: پیشی گرفتن، پیش افتادن
- سبقت ((س قَ))
- پیشی گرفتن، تقدم جستن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دزدی، دستبرد
جمع سبت، شنبه ها روزهای شنبه
دم پاره ای از زمان
بروت نبینی جز هوای خویش قوتم به جز بادی نیابی در بروتم (نظامی)، مغاکچه زیر لب، سر ریش که بر سینه افتد، موی سینه، کاسبرگ در گیاهان موی پشت لب سبیل بروت. توضیح در عربی سبله بر وزن ثمره آمده ولی در شعر فارسی بسکون دوم استعمال شده
پیش گرفتن
خواب خواب سبک خواب آسوده، خوابزدگی دراز خوابی خواب آلود گی از بیماری ها، آغاز خواب
دزدی کردن
سبیل، گودی وسط لب بالا
دزدیدن، دزدی کردن، دزدی
خواب یا اول خواب، خواب سبک، دهر، روزگار، مرد زیرک، در پزشکی بیماری خواب زدگی که تا آستانۀ از دست رفتن هشیاری می رسد
سریشم، ماده ای چسبناک که از جوشاندن استخوان و غضروف و پوست بعضی حیوانات از قبیل گاو و ماهی به دست می آید که پس از خشک شدن رنگش زرد یا تیره می شود و در نجاری برای چسباندن چوب و تخته به کار می رود
استراحت، آسایش، فرو خفتن
سامه بند آنچه بر سر آن در اسپدوانی و تیراندازی سامه (شرط) بندند، نپی (قرآن مجید) به گواژ، یاد گیری با این آرش تنها در فارسی به کار می رود پیشی گیرنده پیش افتاده پیش افتادن روسش آنچه که بر سر آن در مسابقه اسب دوانی و تیر اندازی شرط بندند، مقداری از کتاب که همه روزه آموخته شود، جمع اسباق، قرآن. پیش افتادن سبقت گرفتن، پیشی سبقت. یا سبق تصمیم. تصمیم قبلی با نقشه معین قبل از ارتکاب جرم. یا سبق ورمایه. عقدیست به منظور پیشی گرقتن و غلبه بر دیگری در اسب دوانی تیر اندازی شمشیر زنی و آلات جنگی دیگر در مقابل مبلغی معین که به برنده تعلق خواهد گرفت با شرایط آن که در کتابای فقه مندرج است
گیاهی شبیه خطمی، نوعی خطمی
پیشی گرفتن، پیش افتادن، قرآن
سبق و رمایه: پیشی گرفتن و پیش افتادن و تیر انداختن
در فقه عقد و تعهدی بین دو تن برای مسابقۀ اسب دوانی یا تیراندازی که برنده مبلغ معینی ببرد
سبق و رمایه: پیشی گرفتن و پیش افتادن و تیر انداختن
در فقه عقد و تعهدی بین دو تن برای مسابقۀ اسب دوانی یا تیراندازی که برنده مبلغ معینی ببرد
پیشی، گرو، شرط بندی، در ورزش در اسب دوانی و تیراندازی، آنچه بر سر آن شرط ببندند، آن مقدار از کتاب که در یک نشست درس داده شود، درس روزانه
سبق بردن: پیش افتادن در مسابقه، برنده شدن،برای مثال به چشم خویش دیدم در بیابان / که آهسته سبق برد از شتابان (سعدی - ۱۷۶) ، گرو بردن
سبق بردن: پیش افتادن در مسابقه، برنده شدن،
((سَ بَ))
فرهنگ فارسی معین
آن چه بر سر آن در مسابقه اسب دوانی و تیراندازی شرط بندند، مقداری از کتاب که در یک جلسه درس داده شود، جمع اسباق
شنبه، روز شنبه
اصحاب السبت: اصحاب سبت، یهود
اصحاب السبت: اصحاب سبت، یهود
پیشی گرفتن
نشان بردن دوپیل اند خرطوم درهم کشان زهر دو یکی برده خواهد نشان (نظامی) روسیدن
پیشی گرفتن، پیش افتادن
پیشی جستن، پیش افتادن، جلو افتادن، پیشی گرفتن، تلاش کردن برای پیش افتادن
Outrun, Overtake
опережать , обогнать
überholen