جدول جو
جدول جو

معنی سبزیجات - جستجوی لغت در جدول جو

سبزیجات
(سَ)
جمع واژۀ سبزی. انواع سبزیهای خوردنی
لغت نامه دهخدا
سبزیجات
جمع (غلط) سبزی انواع سبزی خوردنی که به عنوان چاشنی با خوراک خورند
فرهنگ لغت هوشیار
سبزیجات
سبزی ها
تصویری از سبزیجات
تصویر سبزیجات
فرهنگ واژه فارسی سره
سبزیجات
انواع سبزی های خوردنی، (تربچه، تره، گشنیز، جعفری، مرزه، شاهی، ریحان، نعناع، پیازچه، ترخون و)
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سبزجا
تصویر سبزجا
جای سبز، سبزه زار
فرهنگ فارسی عمید
(سَ)
نام مرزه است در گناباد خراسان. و در تداول محل ’سوزیشاه’ گویند
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان حمزه لوی بخش خمین کمرۀ شهرستان محلات. سردسیر. سکنه 131 تن. آب آن از قنات و محصول آن نخود و انگور و شغل اهالی زراعت و قالیچه بافی. راه آن مالرو است. مزرعۀ امیریه و سعادت آباد جزء این ده است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(سَ عی یا)
در شعر زیر منظور سبعۀ معلقه است:
این قصیده ز جمع سبعیات
ثامنه ست از غرائب اشعار
ازدر کعبه گر درآویزند
کعبه بر من فشاندی اشعار.
؟
رجوع به سبعۀ معلقات و اصحاب سبعۀ معلقات شود
لغت نامه دهخدا
جمع واژۀ زیج، (ناظم الاطباء) (از ذیل اقرب الموارد)، به کتابهای اطلاق شود که در آنها حرکت ستارگان محاسبه میشود و تقویم ها یعنی حساب ستارگان را سال بسال از آنها استخراج کنند ... و در تاج جمع واژۀ زیج، زیجه، (از ذیل اقرب الموارد)،
- زیجات و تقاویم، علمی است که مقادیر حرکات ستارگان را بدان می شناسند، حرکاتی که از اصول کلی منتزع می شوند و فایدۀ این علم شناختن موضع هر یک از ستارگان هفتگانه نسبت به فلک آن و فلک بروج و انتقالات و رجوع و استقامت و تشریق و تغریب و ظهور و اختفای آن در هر زمان و مکان است همچنین دیگرمسائل مشابه اینها همچون اتصال برخی از ستارگان به برخی و کسوف خورشید و خسوف ماه و جز اینها بدان دانسته میشود، (از کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا