- سبزیانه
- سالاد
معنی سبزیانه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
دانۀ سبز، گندم یا هر دانۀ دیگر در خوشه که هنوز نرسیده باشد
منسوب به سبز سبز رنگ سبز گون، ماده سبز رنگی که در حفره های خاصی در داخل سیتوپلاسم سلولهای گیاهان موجود است و موجب سبزی اندام های سبز گیاهان میشود دانه های سبزینه موادی هستند 5 تایی یعنی از 5 عنصر ترکیب شده اند و فرمول آنها شباهت زیادی به فرمول هموگلوبین خون دارد با این تفاوت که به جای آهن در ترکیب دانه های سبزینه منیزیم وجود دارد که در این صورت به آن کلرفیل) آ (گویند و اگر از تعداد ئیدروژنها یک مولکول کاسته و در عوض یک اتم اکسیژن جای آن قرار گیرد کلرفیل) بی (بدست اید: خضره الورق کلروفیل
((سَ نِ))
فرهنگ فارسی معین
منسوب به سبز، سبزرن گ، سبزگون، ماده سبزرنگی که در حفره های گیاهان موجود است و موجب سبزی اندام های گیاهان می شود، کلرفیل، خضره الورق
مادۀ تولیدکنندۀ رنگ سبز برگ های درختان و گیاهان که بر اثر نور آفتاب پدید می آید، کلروفیل، (صفت نسبی، منسوب به سبز) کنایه از گندم گون
ددمنشانه
آنیته
گیاهی است از تیره چتریان که دو ساله است (بعض گونه هایش پایا میباشد) و در سراسر نواحی بحرالروم و حبشه و ایران میروید. ارتفاع آن بین 1 تا 5، 1 است. برگهای متناوب و دارای بریدگی بسیار و دمبرگش شامل غلافی است که ساقه را فرا میگیرد. برگش معطر و طمعش مطبوع و کمی شیرین است رازیانج شمار شمره سونف باریان بسباس. یا رازیانه آبی کاکله. یا رازیانه دریایی کاکله. یا رازیانه رومی انیسون. یا رازیانه کاذب شوید شبت
چمانیگون سردهانه بروش ساقیان
سالی یکبار، سالانه
فوتک: نای کاواک که بدان مرغان را اندازند
آنچه بدان اسب را زنند، شلاق و قمچی است
لباس ماتم و جامه عزا
به شیوه و روش ساقیان مانند ساقیان، ساقی وار
روزی، رزق و خوراک هرروزه، غذای روزانه، توشه، نصیب، قسمت
گیاه علفی خوشبو دارویی با برگ های ریز و گل های چتری زرد رنگ که دانه های ریز و معطر آن مصرف چاشنی غذا دارد
بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
بادیان، رازیان، وادیان، والان، رازنج، رازیانج، رازیام، بادتخم، برهلیا
دلیرانه
تسمۀ چرمی با دستۀ چوبی که هنگام اسب تاختن به دست می گیرند یا با آن کسی را کتک می زنند، شلاق
لباس ماتم، جامۀ عزا
سالانه، کنایه از جیره یا مزد یا درآمدی که در هر سال به کسی برسد
فوتک: نای کاواک که بدان مرغان را اندازند
منزه می شمارم او را (خدای را) پاک است او (خدای) : این تسلط بر جانوران ما راست از و سبحانه. یا سبحانه العظیم. منزه می شمارم او (خدای) را که بزرگست: پس دانستیم که چون خدای زنده بیظفت است بینا و شنواست سبحانه العظیم، تشبیه (از) این ضعیفتر چگونه باشد که همی ظن برند که خدای همچون مردم بی آفت است ک یا سبحانه و تعالی. پاک است او (خدای) و والاست: ایزد سبحانه و تعالی این حضرت وزارت را هموراه نگاه دارادخ
دراز قد و کشیده بالا
نفع و سود سود و زیان: و نماز دیگر این قوم نزدیک امیر محمد رسیدند... و حدیث سوزیان فراموش کرد، نفع منفعت، نیک و بد، مال سرمایه، راز سر ما فی الضمیر، نام و ننگ، نام، سوغات ارمغان، غمخوار مهربان
پاک و منزه است او (خدا)
نفع و ضرر، مال و سرمایه، کنایه از راز، سر، برای مثال قلم دو زبان است و کاغذ دو روی / نباشند محرم دراین سوزیان (کمال الدین اسماعیل - ۳۵۴)
پولی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند، بیعانه