- سبزده
- آسمان
معنی سبزده - جستجوی لغت در جدول جو
- سبزده
- آسمان، سبزتشت، سبزکوشک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آب افشانده آب پاشیده: رفته و آبزده
بی خبر
آلومینی است برنگهای خاکستری سرخ یا سیاه و بسیار سخت که برای صیقلی کردن و جلا بخشیدن به فلزلت به کار میرود
ناگهانی بی خبر: سر زده وارد شد
دوازده بعلاوه یک ده به علاوه سه. (13)
عدد ۱۳، عدد بعد از دوازده
به طور ناگهانی و بی خبر، کسی که ناگهانی و بی خبر و گستاخانه به جایی وارد شود، سرکوفته
سرزده رفتن: ناگهانی به جایی رفتن
سرزده رفتن: ناگهانی به جایی رفتن
((دَ))
فرهنگ فارسی معین
دوازده به علاوه یک (13)
سیزده به در روز: سیزدهم فروردین. می گویند نحس است و باید به دشت و صحرا رفت و نحسی آن را به در کرد
سیزده به در روز: سیزدهم فروردین. می گویند نحس است و باید به دشت و صحرا رفت و نحسی آن را به در کرد
گیاه خودروی نورسته
گیاه تازه و سبز که از زمین چیده نشده باشد، گیاه نورسته، گیاه تازه روییده، برای مثال این سبزه که امروز تماشاگه ماست / تا سبزۀ خاک ما تماشاگه کیست (خیام - ۶۷) چمن، برای مثال رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید / وظیفه گر برسد مصرفش گل است و نبید (حافظ - ۴۶۴)
نوعی کشمش سبز رنگ، کشمش سبز، کسی که چهره اش اندکی تیره و به رنگ گندم باشد، گندمگون،
گیاه سبز زینتی که پیش از عید نوروز برای سفرۀ هفت سین در ظرف کوچکی می رویانند
سبزۀ بهار: گیاهان و سبزی های فصل بهار، زمین سبز و خرم در فصل بهار، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، سبزبهار، برای مثال بر سبزۀ بهار نشینی و مطربت / بر سبزۀ بهار زند «سبزۀ بهار» (منوچهری - ۴۰)
سبزه در سبزه: سبزه زارهای پیوسته به هم، سبزه زار وسیع و پرگیاه، برای مثال دید نزهتگهی گران پایه / سبزه در سبزه، سایه درسایه (نظامی۴ - ۵۹۸)
نوعی کشمش سبز رنگ، کشمش سبز، کسی که چهره اش اندکی تیره و به رنگ گندم باشد، گندمگون،
گیاه سبز زینتی که پیش از عید نوروز برای سفرۀ هفت سین در ظرف کوچکی می رویانند
سبزۀ بهار: گیاهان و سبزی های فصل بهار، زمین سبز و خرم در فصل بهار، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی، سبزبهار،
سبزه در سبزه: سبزه زارهای پیوسته به هم، سبزه زار وسیع و پرگیاه،