- سباق
- سبقت گیرنده
معنی سباق - جستجوی لغت در جدول جو
- سباق
- پیشی گرفتن، پیشی جستن، اسب دوانی، هر مسابقه ای که بین دو یا چند تن باشد، پابند پرندگان شکاری که از چرم یا جنس دیگر است
- سباق
- بسیار پیشی گیرنده، آنکه همواره پیشی جوید و پیش افتد
- سباق ((س))
- پیشی گرفتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
پیش گرفتن
جمع سبق، گرو بندها: آن چه بدان ها گرو بندند پیشی جستن
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)
تف: خیو خدو
پیشین
سایاگ
پیشین، پیشی گیرنده
پیش بر پیش پیشی گیرنده
سواری که مایحتاج خود را بفتراک بسته و مسلح و مکمل یراق میراند سبای سوار زبده سوار
گول بی مغز، سرخوش سرمست
لاتینی تازی گشته پرمگ گونه ای کویک یامگ (نخل)، جمع سبله، خوشه ها بروت ها
ریخته گر زرگر، ریخته گر، گدازنده ریخته گر زرگر
فخر کردن، فخر نمودن
سریانی تازی شده دومین ماه ازسال خورشیدی رویم پنجمینماه ازسال سریانی برگرفته ازنام یازدهمین ماه سال یهودی ماه فوریه نام یکی از ماه های رومیان
ریشکاو (میل جراحی)
جمع سبخه، شوره زاران، کود به زبان مسری
شناور، شناگر
از ریشه پارسی شبه فروش
خواب خواب سبک خواب آسوده، خوابزدگی دراز خوابی خواب آلود گی از بیماری ها، آغاز خواب
بسیار دشنام دهنده
می خری، می، می خوری می فروش باده فروش چوب شناور
ساینده، کوبنده
جمع سارق، دزدان
کامجوشه جوش هایی که در دهان و بیخ زبان برآید، آماس پلک سخنور جشن اهرامش (صعود) نزد سریانیان
نام دوائی است و آن میوه ای میباشد که خشک شده آن را بصورت گرد در طبخ غذا بکار میبرند، نوعی ادویه
راندن ستور را، روش در گفت و نوشت، همارگری به شیوه هزوارش سیاهه، کابین راندن (چارپایان و غیره)، اسلوب روش طریقه. یا سیاق کلام (سخن) اسلوب سخن طرز جمله بندی، فن تحریر محاسبات به روش قدیم و آن شامل علایمی اختصاری بود ماخوذ از اعداد عربی مثلا: (مائه صد)
بسیار شنا کننده، شناگر
قاپوق، دار اعدام، چوبی بلند که در وسط میدان برپا می کردند و بر سر آن حلقه یا چیز دیگر می گذاشتند تا سواران در حین تاختن آن را با تیر بزنند، قبق
سبلت ها، سبیل ها، جمع واژۀ سبلت