دراز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، اسم مرغی است نیک درازگردن که پیوسته درآب باشد و ماهی گیرد و کنیت او ابوالعیزار است. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). ابوالعیزار. (اقرب الموارد) (المرصع). رجوع به همین کلمه شود
دراز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، اِسم مرغی است نیک درازگردن که پیوسته درآب باشد و ماهی گیرد و کنیت او ابوالعیزار است. (ازاقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج). ابوالعیزار. (اقرب الموارد) (المرصع). رجوع به همین کلمه شود
نام ماهی است که برومی سباط گویند وسباط پیش از آذر است. (از منتهی الارب) : دو کانون و دو تشرین و پس آنگه سباط و آذر و نیسان ایاراست. (نصاب الصبیان). فارسی آن شباط است. رجوع به شباط شود
نام ماهی است که برومی سباط گویند وسباط پیش از آذر است. (از منتهی الارب) : دو کانون و دو تشرین و پس آنگه سباط و آذر و نیسان ایاراست. (نصاب الصبیان). فارسی آن شباط است. رجوع به شباط شود
میل جراحت. (مهذب الاسماء). محراف و میلی که در جراحت فرو برند تا غور آن معلوم گردد. ج، سبر. (ناظم الاطباء). آنچه بدان غور جراحت را معلوم دارند. (اقرب الموارد)
میل جراحت. (مهذب الاسماء). محراف و میلی که در جراحت فرو برند تا غور آن معلوم گردد. ج، سُبُر. (ناظم الاطباء). آنچه بدان غور جراحت را معلوم دارند. (اقرب الموارد)