- سبات
- خواب خواب سبک خواب آسوده، خوابزدگی دراز خوابی خواب آلود گی از بیماری ها، آغاز خواب
معنی سبات - جستجوی لغت در جدول جو
- سبات
- خواب یا اول خواب، خواب سبک، دهر، روزگار، مرد زیرک، در پزشکی بیماری خواب زدگی که تا آستانۀ از دست رفتن هشیاری می رسد
- سبات ((سُ))
- خواب، خواب سبک
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آسودگی آسودن، شنبگی که یهودان آیین شنبه را پاس دارند، خوابزمستانی زمخواب، جمع سبت، آسایش ها، روزگاران، شنبه ها
آرامش، پایداری، پایستگی، استواری
پیشی گرفتن، پیشی
جمع سبره، بامدادان خنک
فروغ و شکوه خداوند جمع سبحه، انوار الهی جلال و عظمت خدای تعالی
جمع سبت، شنبه ها روزهای شنبه
دم پاره ای از زمان
بروت نبینی جز هوای خویش قوتم به جز بادی نیابی در بروتم (نظامی)، مغاکچه زیر لب، سر ریش که بر سینه افتد، موی سینه، کاسبرگ در گیاهان موی پشت لب سبیل بروت. توضیح در عربی سبله بر وزن ثمره آمده ولی در شعر فارسی بسکون دوم استعمال شده
تبادر، مبادرت، پیشی
سواری که مایحتاج خود را بفتراک بسته و مسلح و مکمل یراق میراند سبای سوار زبده سوار
گول بی مغز، سرخوش سرمست
لاتینی تازی گشته پرمگ گونه ای کویک یامگ (نخل)، جمع سبله، خوشه ها بروت ها
ریخته گر زرگر، ریخته گر، گدازنده ریخته گر زرگر
پیش گرفتن
سبقت گیرنده
فخر کردن، فخر نمودن
سریانی تازی شده دومین ماه ازسال خورشیدی رویم پنجمینماه ازسال سریانی برگرفته ازنام یازدهمین ماه سال یهودی ماه فوریه نام یکی از ماه های رومیان
ریشکاو (میل جراحی)
جمع سبخه، شوره زاران، کود به زبان مسری
شنا کردن، شناوری شناگری
شناور، شناگر
از ریشه پارسی شبه فروش
بسیار دشنام دهنده
می خری، می، می خوری می فروش باده فروش چوب شناور
استقرار، قرار گرفتن، بر جای ماندن، پافشاری درد عاجز کننده از حرکت
جمع حبه، برزها تخمک ها جمع حبه
سعی کننده کوشنده کوشا، دونده شتابنده، سخن چین غماز، فراهم آورنده زکات عامل صدقات، مهتر جهودان جمع سعات
سکوت، خاموش شدن
داغها و نشانها
قطعه ایست از موسیقی و خاص آلات موسیقی مرکب از سه تا چهار بند دارای خصایص مختلف. دیگر موسیقی سمفنیک مثل سمفونی و کنسرتو و غیره