جدول جو
جدول جو

معنی ساینا - جستجوی لغت در جدول جو

ساینا
(دخترانه)
خاندانی از موبدان زردشتی، سیمرغ، سیمرغ، عنقا
تصویری از ساینا
تصویر ساینا
فرهنگ نامهای ایرانی
ساینا
سایه
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سارینا
تصویر سارینا
(دخترانه)
خالص، پاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سینا
تصویر سینا
(پسرانه)
مرد دانشمند، سوراخ کننده، نام پدر شیخ ابوعلی سینا، صفت مشبه از سنبیدن، نام شبه جزیره ای کوهستانی در شمال شرقی مصر که حضرت موسی (ع) به پیامبری برگزیده شد و الواح دهگانه را خداوند به او نازل کرد، نام جد ابن سینا پزشک ودانشمند نامدار ایرانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانا
تصویر سانا
(پسرانه)
سهل، آسان، راحت، گویش محلی صنعا پایتخت یمن که قهوه آن معروف است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایا
تصویر سایا
(دخترانه)
نعمت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانیا
تصویر سانیا
(دخترانه)
در گویش مازندران سایه روشن جنگل
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایان
تصویر سایان
(پسرانه)
نام روستایی در نزدیکی همدان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساینه
تصویر ساینه
(دخترانه)
در گویش مازندران سایه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایا
تصویر سایا
ساینده، آنکه چیزی را بساید
فرهنگ فارسی عمید
(سایْ یا)
حاکم نشین ایالت درم بخش دی در کنار درم واقع است و 1100 تن جمعیت دارد. ارتفاع آن از سطح دریا 990 گز است. ابریشم آنجا معروف است
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان زنجان واقع در6 هزارگزی خاور زنجان و کنار شوسۀ زنجان به قزوین، هوای آن سرد و دارای 362 تن سکنه است، آب آنجا از قنات و چشمه تأمین میشود، محصول آن غلات، انگور، سیب زمینی و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، اتومبیل نیز میتوان برد، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
در یک فرسخی بیشتر شرقی درز است، (فارسنامۀ ناصری گفتار 2 ص 217)
لغت نامه دهخدا
در حال سودن، در حال ساییدن، رجوع به سای و ساییدن شود
لغت نامه دهخدا
سوراخ کننده، (برهان)، مصحف سنبا، (صفت مشبهه از سنبیدن) و ’هویه سنبا’ به معنی کتف سوراخ کن، ذوالاکتاف، لقب شاپور دوم است و پارسیان او را شاپور هویه سنبا خواندندی، (مجمل التواریخ و القصص ص 34) (از حاشیۀ برهان چ معین)،
به لغت زند و پازندبه معنی سینه باشد که عربان صدر خوانند، (برهان)
لغت نامه دهخدا
نام کوه طور است، (برهان)، سیناء:
پیغمبر میر است یوز او را
بر مرکب میر است طور سینا،
ناصرخسرو،
موسیم که انی انااﷲ یافتم
نور پاک و طور سینا دیده ام،
خاقانی،
موسی جان سینه را سینا کند
طوطیان کور را بینا کند،
مولوی،
رجوع به طور سینا شود
شبه جزیره ای است کوهستانی در شمال شرقی مصر میان خلیج عقبه (شرق) و سوئز (مغرب) که امروز در تصرف مصر میباشد، در تورات آمده که در همین محل موسی به پیغمبری برگزیده شد و الواح عشره را خداوند بدو اعطا کرد، (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
نام پدر شیخ ابوعلی و بعضی گفته اند نام جدشیخ ابوعلی است و بعضی گویند لقب شیخ ابوعلی است، (برهان)، نام جد بوعلی، (غیاث اللغات) (فرهنگ رشیدی)، نام جد چهارم ابوعلی است، (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا
یا اسئیر، شهری است عربی پایتخت یمن دارای 25000 تن سکنه است، از محصولات صادراتی آن قهوه است، رجوع به سانه و صنعاء شود
لغت نامه دهخدا
(یِ)
مصحف شاهین، چون: شاهین دژ، شاهین قلعه
لغت نامه دهخدا
تصویری از سینا
تصویر سینا
سوراخ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
سایه
فرهنگ گویش مازندرانی
سایه، سایه سار
فرهنگ گویش مازندرانی
اهش
فرهنگ گویش مازندرانی