- سایق
- سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق
معنی سایق - جستجوی لغت در جدول جو
- سایق
- سوق دهنده، جلو برنده، چاروا، رانندۀ اتومبیل
- سایق ((یِ))
- محرک، سوق دهنده
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث سایق سوق دهنده راننده محرک جمع سایقات
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی از اصحاب پیامبر (ص)
شایسته، سزاوار
کرجی، کلک
چشنده مزه گیرنده
تارنما، جایگاه
دزد، راهزن
پیشین
سایاگ
دیگر
اصطکاک
خالص، پسندیده
آب دهنده، آنکه سیراب کند
برزیلی گربک از جانوران پستانداریست از راسته کیسه داران که به جثه یک گربه است و گوشتخوار است و بومی آمریکای جنوبی است و شبها برای شکار از لانه اش خارج میشود و دارای دندانهای نیش برنده است. بچه های این حیوان هنگام احساس خطر بر پشت مادر سوار میشوند و دم خود را به دم او میپیچانند ساریگ
دزد، برگیرنده چیزی به نهادن و به حیله
پیشین، پیشی گیرنده
نوعی سقز که از شکاف درخت سرو به دست آید و چون آنرا مشتمل کنند مانند مشعل میسوزد
دور، کوبنده
ترکی پارک ارمغانی که داماد به خانه پیوک (عروس) فرستد جامه ها سمبوچه های شیرینی و لوازم آرایش و غیره که یک روز پیش از جشن عروسی از طرف داماد بخانه عروس فرستند
سیاهی بدن انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنائی چراغ بر روی زمین منعکس گردد
چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
خواهنده
عمل ساییدن
ادب کننده تربیت کننده، رام کننده، کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار، حاکم فرمانروا. یا سایس پنجم رواق. مریخ. (چه در فلک پنجم است)
سر کننده رونده، جاری روان، همه جمیع، باقی چیزی باقی مردم دیگر: شاگردان حروفچین پنج نفر عمله طبع ده نفر سایر هفت نفر، جمع سایرین. توضیح بعضی پندارند که سایر (سائر) در عربی به معنی همه و جمیع است و بمعنی بقیه نیامده. این قول اشتباه است: (السائر الباقی)
چرکی که از آهن بیرون آرند ریم آهن. مهتر سرور جمع ساده سیائد
سیاحت کننده جهانگرد
راننده پس زننده سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق