جدول جو
جدول جو

معنی سایس - جستجوی لغت در جدول جو

سایس
ادب کننده، تربیت کننده، رام کننده، کسی که کار های قوم و جماعتی را از روی عقل و تدبیر اداره کند، کاردان، سیاست مدار
تصویری از سایس
تصویر سایس
فرهنگ فارسی عمید
سایس
(یِ)
رجوع به سائس شود
لغت نامه دهخدا
سایس
ادب کننده تربیت کننده، رام کننده، کسی که کارهای جمعی را با تدبیر اداره کند کاردان سیاستمدار، حاکم فرمانروا. یا سایس پنجم رواق. مریخ. (چه در فلک پنجم است)
فرهنگ لغت هوشیار
سایس
ادب کننده، رام کننده
تصویری از سایس
تصویر سایس
فرهنگ فارسی معین
سایس
مدیر، مدبر، کاردان، سیاستمدار، باسیاست، باکیاست
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سایه
تصویر سایه
(دخترانه)
حامی، پناه، منطقه تاریک پشت هر جسم، تاریکی ای که به سبب جلوگیری از تابش مستقیم نور در جایی ایجاد می شود، تصویری از کسی یا چیزیکه هنگام واقع شدن او یا آن در برابر نور ایجاد می شود،
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساویس
تصویر ساویس
(دخترانه)
گرانمایه و با ارزش
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایا
تصویر سایا
(دخترانه)
نعمت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سایر
تصویر سایر
(پسرانه)
سیرکننده، رونده
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خسایس
تصویر خسایس
چیزهای زبون و پست
فرهنگ فارسی عمید
(دَ یِ)
دسائس. جمع واژۀ دسیسه. رجوع به دسیسه و دسیسه شود
لغت نامه دهخدا
(خَ یِ)
ج خسیسه. (ناظم الاطباء). خسائس. رجوع به خسائس شود
لغت نامه دهخدا
(نَ یِ)
نسائس. جمع واژۀ نسیسه، به معنی سخن چینی. (آنندراج). رجوع به نسیسه شود
لغت نامه دهخدا
چرنده جمع سوائم (سوایم)، توضیح چارپایانی که بچرا روند بر حسب عادت مانند: شتر اسب گوسفند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایل
تصویر سایل
خواهنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایق
تصویر سایق
سوق دهنده راننده ترغیب کننده محرک جمع سواق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساسی
تصویر ساسی
گدا و گدائی کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایش
تصویر سایش
عمل ساییدن
فرهنگ لغت هوشیار
سر کننده رونده، جاری روان، همه جمیع، باقی چیزی باقی مردم دیگر: شاگردان حروفچین پنج نفر عمله طبع ده نفر سایر هفت نفر، جمع سایرین. توضیح بعضی پندارند که سایر (سائر) در عربی به معنی همه و جمیع است و بمعنی بقیه نیامده. این قول اشتباه است: (السائر الباقی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساید
تصویر ساید
چرکی که از آهن بیرون آرند ریم آهن. مهتر سرور جمع ساده سیائد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایح
تصویر سایح
سیاحت کننده جهانگرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساویس
تصویر ساویس
چیز گرانمایه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائس
تصویر سائس
سیاست دان، سیاستمدار
فرهنگ لغت هوشیار
سیاهی بدن انسان یا هر جسم دیگر که در برابر آفتاب یا روشنائی چراغ بر روی زمین منعکس گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسیس
تصویر اسیس
تای تایگانه، بن بنیاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سادس
تصویر سادس
ششم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بایس
تصویر بایس
بی نوا سختی رسیده ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خسایس
تصویر خسایس
جمع خسیسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسایس
تصویر دسایس
جمع دسیسه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سایسه
تصویر سایسه
مونث سایس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجیس
تصویر سجیس
بد بوی، آب تیره
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دسایس
تصویر دسایس
((دَ یِ))
جمع دسیسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سایش
تصویر سایش
اصطکاک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سایر
تصویر سایر
دیگر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سایت
تصویر سایت
تارنما، جایگاه
فرهنگ واژه فارسی سره