قبیلۀ قدیمی کوچکی است که بودا از میان آن برخاسته و بدان نامیده شده است، این قبیله جنگاور وزراعت پیشه بودند و در آخرین دامنه های هیمالیا و نزدیک رود خانه مقدس باغیراتی در حوالی مرز کنونی هندوستان و نپال میزیستند، مرکز آن بنام کاپیلاواستو زادگاه بودا بود و ویرانه های آن بسال 1897م، کشف شد
قبیلۀ قدیمی کوچکی است که بودا از میان آن برخاسته و بدان نامیده شده است، این قبیله جنگاور وزراعت پیشه بودند و در آخرین دامنه های هیمالیا و نزدیک رود خانه مقدس باغیراتی در حوالی مرز کنونی هندوستان و نپال میزیستند، مرکز آن بنام کاپیلاواستو زادگاه بودا بود و ویرانه های آن بسال 1897م، کشف شد
دهی است جزءدهستان مرکزی بخش صومعه سرا، واقع در یک هزارگزی جنوب شوسه صومعه سرا به رشت، ناحیه ای است جلگه ای و مرطوب و مالاریائی، دارای 160 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است، آب آنجا از رود خانه ماسوله و محصولات آنجا برنج و توتون و سیگارو شغل اهالی زراعت و مکاری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
دهی است جزءدهستان مرکزی بخش صومعه سرا، واقع در یک هزارگزی جنوب شوسه صومعه سرا به رشت، ناحیه ای است جلگه ای و مرطوب و مالاریائی، دارای 160 تن سکنه که مذهبشان شیعه و زبانشان گیلکی و فارسی است، آب آنجا از رود خانه ماسوله و محصولات آنجا برنج و توتون و سیگارو شغل اهالی زراعت و مکاری است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
نام افراد یکی از خانواده های قدیمی کرنتوس بود که از آن خانواده هفت تن برآن شهر سلطنت کردند. لکن در سال 658 قبل از میلاد دوران حکومت اشراف کرنت بپایان رسید و باکیادس از آن شهر رانده شدند و بازماندگان آن خانواده ناچار به سی سی لیا و اسپارتا سفر کردند. (ترجمه تاریخ تمدن قدیم فوستل دکولانژ)
نام افراد یکی از خانواده های قدیمی کرنتوس بود که از آن خانواده هفت تن برآن شهر سلطنت کردند. لکن در سال 658 قبل از میلاد دوران حکومت اشراف کرنت بپایان رسید و باکیادس از آن شهر رانده شدند و بازماندگان آن خانواده ناچار به سی سی لیا و اسپارتا سفر کردند. (ترجمه تاریخ تمدن قدیم فوستل دکولانژ)
نام یک تن از مشاهیر موالی ترک در قرون اولیۀ اسلامی. در مقدمۀ ابن خلدون آمده است: همینکه دولت به مرحلۀخودکامگی و ممانعت کردن عرب از دست اندازی به فرمانروائی ممالک و شهرهای بزرگ رسید وزارت باقوام غیر عرب و نمک پروردگان برگزیده اختصاص یافت مانند برمکیان وخاندان سهل بن نوبخت و خاندان طاهریان و سپس خاندان بویه و موالی ترک چون بغا (بوغا) و وصیف و اتامش و باکیاک و ابن طولون و فرزندان ایشان. (از مقدمۀ ابن خلدون ترجمه پروین گنابادی ج 1 ص 361). در تاریخ الخلفاء سیوطی نامی بصورت باکیال آمده است که گمان میرود با این نام یکی باشد، کار. (مهذب الاسماء) : خوش کند آن دل که اصلح بالهم رد من بعد التوی انزالهم. مولوی (مثنوی). - امر ذوبال، کار شریف که بدان اهتمام کرده شود. (ناظم الاطباء) : کل امر ذوبال لم یبدء فیه بحمدالله فهو ابتر. - فارغ البال، دل آسوده. (یادداشت مؤلف). ، جان، تن آسانی. (آنندراج) ، مال و کام. (فرهنگ شعوری) ، خوشدلی. (برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) : فلان رضی البال، یعنی در سعۀ عیش است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رخی البال، ای فی سعه من العیش. (ناظم الاطباء). فراخی عیش و شأن و عظمت. (غیاث اللغات) ، التفات. (از منتهی الارب). و ما ابالیه و به بالاً و باله و بلاء و مبالاه، التفات نمیکنم و باک نمیدارم. (از منتهی الارب) ، بی پروائی. (برهان قاطع). ظاهراً باید پروا باشد که گویند: لیس هذا من بالی، یعنی آنچه که من پروای آن داشته باشم. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
نام یک تن از مشاهیر موالی ترک در قرون اولیۀ اسلامی. در مقدمۀ ابن خلدون آمده است: همینکه دولت به مرحلۀخودکامگی و ممانعت کردن عرب از دست اندازی به فرمانروائی ممالک و شهرهای بزرگ رسید وزارت باقوام غیر عرب و نمک پروردگان برگزیده اختصاص یافت مانند برمکیان وخاندان سهل بن نوبخت و خاندان طاهریان و سپس خاندان بویه و موالی ترک چون بغا (بوغا) و وصیف و اتامش و باکیاک و ابن طولون و فرزندان ایشان. (از مقدمۀ ابن خلدون ترجمه پروین گنابادی ج 1 ص 361). در تاریخ الخلفاء سیوطی نامی بصورت باکیال آمده است که گمان میرود با این نام یکی باشد، کار. (مهذب الاسماء) : خوش کند آن دل که اصلح بالهم رد من بعد التوی انزالهم. مولوی (مثنوی). - امر ذوبال، کار شریف که بدان اهتمام کرده شود. (ناظم الاطباء) : کل امر ذوبال لم یبدء فیه بحمدالله فهو ابتر. - فارغ البال، دل آسوده. (یادداشت مؤلف). ، جان، تن آسانی. (آنندراج) ، مال و کام. (فرهنگ شعوری) ، خوشدلی. (برهان قاطع) (شرفنامۀ منیری) : فلان رضی البال، یعنی در سعۀ عیش است. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). رخی البال، ای فی سعه من العیش. (ناظم الاطباء). فراخی عیش و شأن و عظمت. (غیاث اللغات) ، التفات. (از منتهی الارب). و ما ابالیه و به بالاً و باله و بلاء و مبالاه، التفات نمیکنم و باک نمیدارم. (از منتهی الارب) ، بی پروائی. (برهان قاطع). ظاهراً باید پروا باشد که گویند: لیس هذا من بالی، یعنی آنچه که من پروای آن داشته باشم. (از حاشیۀ برهان قاطع چ معین)
نام سرداری در زمان المهتدی باﷲ خلیفۀ عباسی، و مهتدی در باب قتل موسی بن بغا به او نامه نوشت ولی او افشای راز کرد و اتراک دسته جمعی به قتل مهتدی همت گماشتند، رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی ص 241 شود
نام سرداری در زمان المهتدی باﷲ خلیفۀ عباسی، و مهتدی در باب قتل موسی بن بغا به او نامه نوشت ولی او افشای راز کرد و اتراک دسته جمعی به قتل مهتدی همت گماشتند، رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی ص 241 شود
شهری در سوریه، (ناظم الاطباء)، نام بلده ای است کوچک مشتمل بر درختها و انهار و ثمرهای خوش و نهرها، وآن یک ونیم منزل است از دمشق بطرف مغرب، و در آن جا قلعه ای است نامش حبیبه و حاجب عزیزی میگوید که مدینۀ بانیاس زیر کوهی است که برف در آنجا همیشه خواه هنگام سرما و خواه گرما وجود دارد، نام قدیم آن قیصریۀ فیلیپس است، (از قاموس الاعلام ترکی)، صحیح آن باناس است نزدیک دمشق، (مراصد الاطلاع)، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1222 و وفیات الاعیان ج 2 ص 205 و آثار البلدان ص 218 و الکامل ابن اثیر ج 11 ص 136 و 183 شود، بلا و سختی، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، دشخوار، کار دشوار گران، (آنندراج) : امر باهظ، کار دشوار گران، (ناظم الاطباء)
شهری در سوریه، (ناظم الاطباء)، نام بلده ای است کوچک مشتمل بر درختها و انهار و ثمرهای خوش و نهرها، وآن یک ونیم منزل است از دمشق بطرف مغرب، و در آن جا قلعه ای است نامش حبیبه و حاجب عزیزی میگوید که مدینۀ بانیاس زیر کوهی است که برف در آنجا همیشه خواه هنگام سرما و خواه گرما وجود دارد، نام قدیم آن قیصریۀ فیلیپس است، (از قاموس الاعلام ترکی)، صحیح آن باناس است نزدیک دمشق، (مراصد الاطلاع)، و رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1222 و وفیات الاعیان ج 2 ص 205 و آثار البلدان ص 218 و الکامل ابن اثیر ج 11 ص 136 و 183 شود، بلا و سختی، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، دشخوار، کار دشوار گران، (آنندراج) : امر باهظ، کار دشوار گران، (ناظم الاطباء)
جمع واژۀ خاکی (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع)، آدمیان، (شرفنامۀ منیری) : خاکیانی که زادۀ زمیند ددگانی بصورت آدمیند، نظامی، شاهد نو، ف تنه افلاکیان نوخط فرد، آینۀ خاکیان، نظامی، ، مردمان بی عزت و بیحرمت وخوار و ذلیل را گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، خواران، (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374) : خاکیان جگر آتش زده از باد سموم آبخور خاک در حضرت علیا بینند، خاقانی، آسمان پل بر سر آن خاکیان خواهد شکست کآبروی اندر ره آن دلستان افشانده اند، خاقانی، از پی خونریز جان خاکیان شهربندی شد فلک در کوی تو، خاقانی، تا ز محیط هواخشک بر آبی چو ابر در قدم خاکیان هر چه که داری ببار، خاقانی، جور نگر کز جهت خاکیان جغد نشانم بدل ماکیان، نظامی، چون گریزانی ز نالۀ خاکیان غم چه ریزی بر دل غمناکیان، مولوی، ، مردگان، (اشتنگاس)
جَمعِ واژۀ خاکی (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع)، آدمیان، (شرفنامۀ منیری) : خاکیانی که زادۀ زمیند ددگانی بصورت آدمیند، نظامی، شاهد نو، ف تنه افلاکیان نوخط فرد، آینۀ خاکیان، نظامی، ، مردمان بی عزت و بیحرمت وخوار و ذلیل را گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، خواران، (شرفنامۀ منیری) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 374) : خاکیان جگر آتش زده از باد سموم آبخور خاک در حضرت علیا بینند، خاقانی، آسمان پل بر سر آن خاکیان خواهد شکست کآبروی اندر ره آن دلستان افشانده اند، خاقانی، از پی خونریز جان خاکیان شهربندی شد فلک در کوی تو، خاقانی، تا ز محیط هواخشک بر آبی چو ابر در قدم خاکیان هر چه که داری ببار، خاقانی، جور نگر کز جهت خاکیان جغد نشانم بدل ماکیان، نظامی، چون گریزانی ز نالۀ خاکیان غم چه ریزی بر دل غمناکیان، مولوی، ، مردگان، (اشتنگاس)
نام یکی از شرابداران آستیاگ پادشاه ماداست، وی شخصی زیباروی بود و علاوه بر شرابداری موظف بود که کسان را بحضور شاه برد و آنان را که نباید داخل شوند از آنجا دور کند، نام وی در کتاب گزنفن یونانی آمده است، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 252 شود آمونیوس، از حکمای قدیم اسکندریه در نیمۀ اول قرن سوم و پایه گذار مکتب نوافلاطونیان و استاد فلوطین معروف است
نام یکی از شرابداران آستیاگ پادشاه ماداست، وی شخصی زیباروی بود و علاوه بر شرابداری موظف بود که کسان را بحضور شاه برد و آنان را که نباید داخل شوند از آنجا دور کند، نام وی در کتاب گزنفن یونانی آمده است، رجوع به ایران باستان ج 1 ص 252 شود آمونیوس، از حکمای قدیم اسکندریه در نیمۀ اول قرن سوم و پایه گذار مکتب نوافلاطونیان و استاد فلوطین معروف است