جدول جو
جدول جو

معنی ساورن - جستجوی لغت در جدول جو

ساورن
(وِ)
حاکم نشین ایالت رن سفلی در کنار زرن و ترعۀ مارن به رن. دارای 8700 تن سکنه است و 8300 گز از سطح دریا ارتفاع دارد. دارای موستان، معدن سنگ و محل تقطیر عرق آلبالو است و در آنجا کارخانجات مکانیکی، ذوب فلزات نیز وجود دارد. قصر باشکوه کاردینال روهان هیجدهم در آنجاست. ساورن مرکز این ولایت و دارای 6 بخش و 136 آبادی است و جمعیت آن بالغ بر 77400 تن است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساوین
تصویر ساوین
(دخترانه)
سبدی که در آن پنبه می گذارند
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساورا
تصویر ساورا
(پسرانه)
امید
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوان
تصویر ساوان
(پسرانه)
سامان نام روستایی در نزدیکی سقز
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سورن
تصویر سورن
(پسرانه)
خانواده ای در دوره اشکانیآنکه قدرتمند بودند، نام یکی از خاندانهای هفتگانه ممتاز در زمان اشکانیان
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساوری
تصویر ساوری
باج وساو که از مردم می گرفتند، آنچه به رسم هدیه وپیشکش یا در ازای خدمت دریافت می کرده اند
فرهنگ فارسی عمید
سبدی که پنبه های زده شده را که برای ریسیدن آماده می کنند در آن بگذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سورن
تصویر سورن
حمله و هجوم، یورش، غوغا و هیاهوی لشکریان هنگام تاختن بر دشمن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ)
نام خانواده ای که در دورۀاشکانیان دارای قدرت بوده اند. رجوع به تاریخ ایران در زمان ساسانیان ص 3، 9، 63، 65، 81 201، 250 شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
اﷲاکبر یا مثل آن گفتن لشکریان به آواز بلند در هنگام تاختن بر خصم. (غیاث اللغات) (آنندراج). و بعضی گویند های و هویی که اتراک وقت محاربه کنند. (آنندراج) :
سپه کار بیکار برخاستند
گورگه زده سورن انداختند.
شرف الدین علی یزدی (از آنندراج).
ز هر دو طرف سورن انداختند
هزبرانه بر یکدگر تاختند.
ملا عبداﷲ هاتفی (از آنندراج).
و خروش سورن و نای زرین بنیان حصارسپهر دوار را متزلزل گردانید. (حبیب السیر ج 3 ص 252). و غریو کرنای و سورن ارکان عالم را متزلزل میگردانید. (حبیب السیر)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
قریه ای است به استرآباد. (آنندراج). چراگاه ممتازی است به پهنای نیم فرسخ که سکنۀ استرآباد ایام تابستان درآنجا در کلبه های کوچک سنگی یا چادر بسر میبرند. (ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 139)
لغت نامه دهخدا
(وُ)
شهر و بندری است از ایتالیا که در ناحیۀ لیگوری وکنار خلیج ژن (جنوه) قرار گرفته و دارای 72000 تن جمعیت است. صنایع آهن و شیمیایی دارد و بواسطۀ قرار گرفتن در کنار رودخانه دارای موقعیت تابستانی است و شهر ییلاقی بشمار میرود
لغت نامه دهخدا
غله ای است هندی که فارسی آن ساماخ است، (الفاظ الادویه)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد (این ده را سبلان نیز گویند)، در 62 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و 18 هزارگزی باختر شوسۀ مهاباد به سردشت واقع است، هوای آن سرد و دارای 65 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، توتون، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
دهی است از دهستان شوی بخش بانۀ شهرستان سقز که در 15 هزارگزی شمال بانه و 5 هزارگزی شمال خاور خشکه واقع شده است، هوای آن سرد و دارای 370 تن سکنه است، آب آنجا از چشمه تأمین میشود و محصول آن غلات، توتون، کتیرا و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
ده کوچکی است از دهستان حرجند بخش مرکزی شهرستان کرمان واقع در 80 هزارگزی شمال کرمان و 5 هزارگزی باختر راه مالرو شهداد به راور که دارای 10 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
کوه ساورز، میانۀ طسوج ناحیۀ چرام کوه کیلویه و دیلگان ناحیۀ بویراحمدکوه کیلویه است. (فارسنامۀ ناصری گفتار 2 ص 337)
لغت نامه دهخدا
(وَ)
تحفۀ پیشکش و آن مرکب است. (آنندراج). انعامی که در ازای خدمت میدهند. (ناظم الاطباء) : و ساوری و علوفه و ترغو ترتیب نکرده بودند. (تاریخ غازان ص 30). و درین چند سال... یام و ساوری و ترغو و علوفه و غیره بر هیچ ولایت حوالت نرفته بود. (تاریخ غازان ص 255). پرسیدند که با وجود مخالفت و محاربت سبب ارسال نزل و ساوری چیست. (حبیب السیر ج 1 ص 349) ، خدمت و بندگی، تحیت، باج و خراج. (ناظم الاطباء). رجوع به ساو شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
دهی است از بخش سربازشهرستان ایرانشهر واقع در 24 هزارگزی جنوب باختری سرباز و 16 هزارگزی باختر راه مالرو سرباز به فیروزآباد. هوای آن گرم و دارای 125 سکنه است. آب آنجا از چشمه تأمین میشود. محصول آن خرما، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. ساکنین از طایفۀ سرباز هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
سبدی که در آن پنبه گذارند از برای ریسیدن، (شرفنامۀ منیری) (آنندراج)، سبدی باشد که پنبه مهیا کرده بجهت رشتن در آن گذارند، (برهان)، سبد سرتنگ که بهندی پهاری گویند، (غیاث) : قفه، ساوین پنبه و آن کدوی خشک میان تهی کرده است که پنبه در آن نهند ریشتن را، (صراح اللغه)، رجوع به ساویس و ساوس و ساون شود
لغت نامه دهخدا
حاکم نشین ایالت آلپ علیا از بخش گاپ، دارای 980 تن سکنه است و 290 گز از سطح دریا ارتفاع دارد، محل بافتن پارچه های کتانی است
جایگاهی است، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(لِ)
شهری است از ایتالیا (کامپانی) در جنوب غربی ناپل واقع در کنار خلیجی بهمین نام و دارای 63000 تن سکنه است. سابق بر این مدرسه طب معروفی داشته، و در سال 1953م. محل فرود آمدن و پیاده کردن کشتیها و وسایل نقلیه آمریکا بوده است
لغت نامه دهخدا
در اساطیر قدیم یکی از ارباب انواع است که در نزد یونانیان و ایتالیائیهای قدیم خداوند زمان و مظهر آن ستارۀ زحل بوده است، و چنین می نماید که وی در ابتدا رب النوع خلاقی بوده وبعد با نیروی خلاقۀ اپس متحد شده است، ساتورن یونانی که آن را کرونوس نیز نامند فرزند اورانوس (آسمان) وژآ (زمین) و همسر رآ یا سیبل بوده و فرزندانی به اسامی: هستیا، دمتر، هرا، آدس، پوزیدون و زئوس (زاوش) داشته است، ساتورن ایتالیائی فرزند کوئلوس، و تلوس و همسر اپس و پدر پیکوس بوده است، کرونوس موجودی سرشته از جبن و بددلی بود، از این روی پدرش را از سلطنت خلع کرد و فرزندان خود را کشت یا بزندان افکند از بیم آنکه مبادا آنان او را بچنین سرنوشتی دچار سازند، ولی یکی از پسرانش بنام زئوس به حیلۀ سیبل از بند گریخت وساتورن را که بایتالیا پناه برده و بر خطۀ لاسیوم حکومت یافته بود از سلطنت خلع کرد، ساتورن در روم بعدالت سلطنت میکرد و کشاورزی را به رومیان آموخت، روزگار او برای مردم آن سرزمین توأم با آزادی و آبادی و دادگری بود، اصولاً مفهوم ساتورن در یونان و روم اختلاف اساسی دارد، ساتورن یونانی مظهر زمان و ساتورن رومی مظهر کشاورزی است، در یونان یکی از ماههای سال خاص این رب النوع بود که در تقویمهای قدیم آن را ماه کرونیوس می نوشتند، پرستش ساتورن بعدها در روم عمومیت یافت و چندین شهر بدان نام نامیده شد، پیشینیان ساتورن را بصورت پیرمردی با ریشهای سپید مجسم میکردند که پشتش زیر بار زمان خم گشته بود، یک مجسمۀ برنزی با این قیافه در موزۀ لوور وجود دارد، هنرمندان جدیدساتورن را برای تجسیم و تصویر زمان بکار میدارند
لغت نامه دهخدا
معبد ساتورن در ایتالیا قرار داشت و بنای آن رابه تالوس هوستیلیوس فاتح کشور سابن و آلبن نسبت میدادند، این معبد که مرکزخزائن روم بود بسال 225 قبل از میلاد در پایان یکی از جنگها بنام ساتورن رب النوع زمان اهدا گردید و یک بار دیگر بسال 44 قبل از میلاد در دورۀ فرمانروائی اگوست (اغسطوس) تعمیر و تکمیل گردید
لغت نامه دهخدا
(وُ)
نام صحرائی است بحدود کرمان و در آنجا بین امیر مبارزالدین آل مظفر و اوغانیان جنگ درگرفت. ابتداء امیر مبارزالدین فائق آمد ولی بعداً اوغانیان بر او حمله بردند و او شکسته افتاد. در این جنگ امیر مبارزالدین هفت زخم خورد و پهلوان علی شاه بمی چون خواست اسب خود را به امیر مبارزالدین دهد او استنکاف کرد گفت در حضرت امیرالمؤمنین علی از حق واهب بی منت طلب شهادت کرده ام و پس از الحاح زیاد بر اسب او سوار شد. در این جنگ پهلوان علی شاه بمی با هشتصد مرد جنگی کشته شد. رجوع شود به تاریخ گزیده چ 1 ص 644
لغت نامه دهخدا
(وِ)
مرکز بلوکی است به ایالت ’وار’ فرانسه و در شهرستان ’دراگینیان’ واقع است و معدن آلومینیوم دارد
لغت نامه دهخدا
تصویری از سورن
تصویر سورن
حمله و هجوم، یورش، غوغا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائرن
تصویر سائرن
در تازی نیامده دیگران
فرهنگ لغت هوشیار
مغولی شاگردانه (انعام)، باژ باج، ره آورد پیشکش انعامی که در ازای خدمت دهند، باج و خراج، هدیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سورن
تصویر سورن
((رَ))
هجوم، حمله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساوری
تصویر ساوری
((وَ))
باج و خراج
فرهنگ فارسی معین
آفند، تاخت، تک، حمله، هجوم، یورش، شوق
متضاد: پاتک، پدافند، دفاع
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صابون
فرهنگ گویش مازندرانی
ساوون
فرهنگ گویش مازندرانی