جدول جو
جدول جو

معنی سانتی - جستجوی لغت در جدول جو

سانتی
یکصدم از هر واحد را گویند
تصویری از سانتی
تصویر سانتی
فرهنگ لغت هوشیار
سانتی
سدم
تصویری از سانتی
تصویر سانتی
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ساتی
تصویر ساتی
(دخترانه)
در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از پانتی
تصویر پانتی
(دخترانه)
نام همسر آریاسب از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانلی
تصویر سانلی
(دخترانه)
معروف، مشهور نامدار، معروف، نامدار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سانتر
تصویر سانتر
در فوتبال، ارسال هوایی توپ از کناره ها به سمت دروازۀ حریف، در بسکتبال، بازیکنی که اغلب پرتاب ها و پرش ها بر عهدۀ اوست و معمولاً جلوتر از دیگر بازیکنان خودی قرار می گیرد
فرهنگ فارسی عمید
آیینی در میان هندوها که طبق آن زنی که شوهرش می مرد باید خود را در آتشی که برای سوزاندن جسد آماده می شد، می انداخت تا با جسد او بسوزد و خاکستر شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سانتیم
تصویر سانتیم
یک صدم فرانک
فرهنگ فارسی عمید
(تِ)
آنتوان ژوزف (1752- 1809م.) مرد انقلابی فرانسه است. در پاریس متولد شد. وی نهایت درستکار و معتدل و میانه رو بود. بسال 1792 و 1793فرمانده قوای ملی پاریس بوده است. او سردار و تقسیم کننده وانده بوده است
ژان باتیست (1658 -1717م.) نقاش فرانسوی که در تاریخ و تصویر مهارت داشت. وی در مانیی متولد شد. او در قصر ورسای و انوالید هنرنمائی کرده است
لغت نامه دهخدا
(عَ)
قسمی قفل پرده دار
لغت نامه دهخدا
(عَ)
محمد. از شاعران عثمانی در قرن دهم هجری و از مردم آناطولی است. وی بوعظ اشتغال داشت و بعلت طلاقت لسان سخنش مؤثر بود. ولی فعلش باقولش یکی نبود و بعیش و نوش و کثرت اکل مایل بود. اکثر سخنانش هجو و هزل است. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
بمیزان ساعت. به نسبت ساعت. بنابه ساعت: آب را در این ده ساعتی میفروشند. گرمابه ها از مشتریان ساعتی پول میگیرند
لغت نامه دهخدا
(نَ)
منسوب است به (سان) که قریه ای است در نواحی بلخ. (الانساب سمعانی) (اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا
(تُ)
نژاد انسان وحشی، زنده. اساس افسانه ها است مابین پلیون و اسا در تسالی صورت بسیار قدیمی از موجود افسانه ای مرد نیمه تنه ایست که سوار بر اسب نیمه تنه شده او با یک حالت جنگجویانه و خشونت آمیز میرود تا عیش و خوشی پیریتوس پادشاه لاپیت را درهم ریزد. سانترها بوسیله لاپیت ها از بین رفته اند. رجوع به لاروس و ایران باستان ص 1913 شود. معرب این کلمه قنطورس است. رجوع به همین لغت شود
لغت نامه دهخدا
(عَ)
هر چیز منسوب به ساعت.
- (بمب ساعتی، بمبی است که چنان تنظیم گردد که در ساعت معینی خود بخود منفجر شود
لغت نامه دهخدا
(کِ)
از شاعران متأخر است. او راست:
عمرم در این خیال سرآمد که وه چرا
روز وصال چون شب هجران دراز نیست.
(صبح گلشن ص 193)
فرانکو. داستان پرداز ایتالیایی متولد فلورانس مؤلف کتاب ’سیصد قصه’ است
لغت نامه دهخدا
تصویری از سانی
تصویر سانی
آبکش آبیار
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به ساعت بنا بساعت:) اب را این جا ساعتی میفروشند . (، قسمی قفل پرده دار. یا بمب ساعتی بمبی است که چنان تنظیم شود که در ساعت معین خود به خود منفجر شود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانتیم
تصویر سانتیم
یک صدم فرانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانتر
تصویر سانتر
نژاد انسان وحشی، زنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سبنتی
تصویر سبنتی
دلیر پیشجنگ پیشتاز
فرهنگ لغت هوشیار
از ساخته های نادرست فارسی گویان از سنه تازی چنبی ترا دادی (خرد ناب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سانتر
تصویر سانتر
ارسال توپ برای بازیکن خودی، (فوتبال)، بازیکنی که معمولاً جلوتر از دیگران بازی می کند و در پرتاپ توپ و پرش ها شرکت می کند، (بسکتبال)
فرهنگ فارسی معین
((سُ نَّ))
ویژگی آن چه که ریشه در آداب و رسوم قدیم دارد یا از قدیم رایج بوده است، سنت گرا، پیرو سنت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
Traditional
دیکشنری فارسی به انگلیسی
کدام سو، کدام ور
فرهنگ گویش مازندرانی
کوله پشتی پشمی و دست بافت چوپانان و کشاورزان، دوش توبره
فرهنگ گویش مازندرانی
ساختگی، ساختار یافته، تصنّعی، ساختاری
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
традиционный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
traditionell
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
традиційний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
tradycyjny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
传统的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
tradicional
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از سنتی
تصویر سنتی
tradizionale
دیکشنری فارسی به ایتالیایی