جدول جو
جدول جو

معنی ساماکچه - جستجوی لغت در جدول جو

ساماکچه
سینه بند، پیش بند، سینه بند زنان، پستان بند، سماچه، سماخچه، سماکچه
تصویری از ساماکچه
تصویر ساماکچه
فرهنگ فارسی عمید
ساماکچه
(چَ / چِ)
بمعنی ساماخچه که سینه بند زنان باشد. (برهان) (رشیدی). که پستان در آن بندند. (غیاث). و آن را سماخچه و شاک و شاماک و شاماخچه و ساماکچه نیز گویند. (شرفنامۀ منیری). رجوع به ساماخچه شود، در سامی جامۀ کوچک که کودکان یا مردان پوشند وقت کار و بعربی صدره گویند. (رشیدی) ، زه بند. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ساماکچه
سینه بند زنان
تصویری از ساماکچه
تصویر ساماکچه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ماماچه
تصویر ماماچه
ماما، زنی که هنگام زاییدن زن آبستن بچۀ او را می گیرد و زائو را پرستاری می کند، ماماچه، مام ناف، بازاج، پازاچ، پیش نشین، قابله، مادر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماخچه
تصویر سماخچه
ساماکچه، سینه بند، پیش بند، سینه بند زنان، پستان بند، سماچه، سماکچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماچه
تصویر سماچه
ساماکچه، سینه بند، پیش بند، سینه بند زنان، پستان بند، سماخچه، سماکچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سماکچه
تصویر سماکچه
ساماکچه، سینه بند، پیش بند، سینه بند زنان، پستان بند، سماچه، سماخچه
فرهنگ فارسی عمید
(چَ / چِ)
مرکب از شاماخ به اضافۀ چه پسوند تصغیر. (حاشیۀ برهان قاطع دکتر معین). شاماک. (شرفنامۀ منیری). بمعنی شاماخ است که سینه بندزنان باشد. (از برهان قاطع). سینه بند زنان است. (فرهنگ جهانگیری) (آنندراج). مبدل ساماخچه. (فرهنگ نظام). آن را ساماخچه و ساماکچه نیز گویند. (از فرهنگ جهانگیری). ساماخچه. ساماکچه. شاماکچه. شاماخ. شاماخجه. شاماک. شماخچه. و رجوع به هر یک از این کلمات شود، نیم تنه که پوشند. (آنندراج). جلیقه
لغت نامه دهخدا
(جَ / جِ)
پیراهن بی آستین. (منتهی الارب). سبیجه شاماکجه. (منتهی الارب). شبی. جامه ای باشد که شب بر خود پوشند. (برهان). رجوع به شاماکچه شود
لغت نامه دهخدا
(مَ چَ / چِ)
بمعنی شاماکجه و شاماکچه است. رجوع به شاماکجه و شاماکچه شود
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ)
زفت صلب و سخت. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(مِ کَ)
مؤنث سامک. رجوع به سامک و سامکات شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
بر وزن و معنی شاماخچه است که سینه بند زنان باشد. (فرهنگ جهانگیری) (برهان قاطع) (آنندراج). مبدل ساماکچه سینه بندزن و مخفف آن شاماک. (فرهنگ نظام) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). ساماخچه. ساماکچه. (فرهنگ جهانگیری) : صدره، شاماکچه. (منتهی الارب). غطایه، آنچه زنان زیر جامه پوشند مانند شاماکچه و جز آن. (منتهی الارب). غلاله، شاماکچه که زیر جامه و زره پوشند. (منتهی الارب). غلّه، شاماکچه که زیر زره پوشند. (منتهی الارب). سبج معرب شبه فارسی. (منتهی الارب). سبجه شاماکچه که پیراهن بی آستین باشد. (منتهی الارب). سبیج و سبیجه. (از منتهی الارب). سبّیج، اصل آن شبی فارسی است و آن پیراهن بدون آستین و جیب باشد. (المعرب جوالیقی حاشیۀ ص 182) : جوب، شاماکچه زنان. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). جدیله، شاماکچه مانندی از پوست که کودکان و زنان حایض پوشند. (منتهی الارب). رجوع به شاماخ و شاماخچه و شاماک و شاماکجه و شاماکی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ)
ساماکچه، شاماخچه، شاماکچه، ساماکی. مخفف آن ’سماخچه’. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). سینه بند زنان را گویند و آن پارچه ای باشدچهارگوشه که پستانها را بدان بندند. (برهان). و آن را ساماکچه و ستاک و سماخچه و شاماخچه نیز گویند. (آنندراج). رجوع به ساماکچه و شاماخچه و ساماکی شود
لغت نامه دهخدا
(چَ چِ/ ماچْ چَ / چِ)
مادر کوچک. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) ، ماماجه. (آنندراج). قابله. (ناظم الاطباء) (از آنندراج). قابله و آن زنی است که اطفال را در وقت زاییدن گیرد. و رجوع به ماما شود، دختر یا زنی که بیش از حد و سن خویش در امور مداخله کند. دختری نارسیده که گفتار ورفتاری نامطبوع به تقلید زنان سالخورده دارد. دختری که بیش از حد سن خویش در کار مادر و کسان و خانه دخالت کند به ناشایست. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(سُ چَ)
دهی است از دهستان کاریزنو بالاجام شهرستان مشهد. دارای 458 تن سکنه است. آب آن از قنات. محصول آنجا غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت و مالداری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سامکه
تصویر سامکه
مونث سامک بلند مونث سامک جمع سامکات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماچه
تصویر سماچه
سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
مادر: گفت: ماما، درست شد دستم چون گل از دست دیگران رستم. (هفت پیکر. چا. استانبول 157 چا. ارمغان 189)، کسی که زن حامله را در وضع حمل یاری کند وبچه او را بگیرد قابله
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماخچه
تصویر سماخچه
سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساماکی
تصویر ساماکی
ساماخچه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاماخچه
تصویر شاماخچه
سینه بند زنان شاماخچه لباچه صدره درلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماکچه
تصویر سماکچه
سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شاماکچه
تصویر شاماکچه
سینه بند زنان شاماخچه لباچه صدره درلک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساماخچه
تصویر ساماخچه
سینه بند زنان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سماخچه
تصویر سماخچه
((سَ چَ یا چِ))
سماکچه. ساماخچه. سماچه، سینه بند زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ماماچه
تصویر ماماچه
((چِ))
قابله
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سماکچه
تصویر سماکچه
((سَ چَ یا چِ))
سینه بند زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شاماکچه
تصویر شاماکچه
((چَ یا چِ))
شاماخچه، سینه بند زنان، لبچه، صدره، درلک
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ساماخچه
تصویر ساماخچه
((چَ یا چِ))
ساماکچه. شاماخچه. شاماکچه. سماخچه. سماچه، سینه بند زنان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سامانه
تصویر سامانه
سیستم، نظام
فرهنگ واژه فارسی سره
جهاز، دستگاه، نظام، سیستم، الگو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
قاشق چوبی بلند مخصوص کندن ته دیگ
فرهنگ گویش مازندرانی