جدول جو
جدول جو

معنی سامانه - جستجوی لغت در جدول جو

سامانه
سیستم، نظام
تصویری از سامانه
تصویر سامانه
فرهنگ واژه فارسی سره
سامانه
جهاز، دستگاه، نظام، سیستم، الگو
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامانی
تصویر سامانی
مربوط به سامانیان، از نوادگان سامان، برای مثال خلاف تو برکنده سامانیان را / ز بستان ها سرو و از کاخ ها در (فرخی - ۸۳)
فرهنگ فارسی عمید
هدیه و پیشکشی که هنگام بار یافتن به حضور پادشاه یا فرمانروا تقدیم می کردند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
مربوط به سال، ویژگی کاری که در طول یک سال یک بار انجام شود، ویژگی آنچه در طی یک سال به طور مداوم انجام شود، هر سال
فرهنگ فارسی عمید
(نَ)
رودی است در امریکای مرکزی در تنگۀ پاناما و جمهوری کلمبیا که از شمال به جنوب جریان دارد و بخلیج داریان می ریزد. مد دریا در مصب این رودخانه تاسی هزارگز ببالا اثر میکند و در آن حال عرض رودخانه به چهار هزار گز میرسد
لغت نامه دهخدا
(اَ نَ / نِ)
آسمانه. سقف خانه. سمکه. رجوع به آسمانه شود، تاه نوار، رسن، بقیۀ پیه در ستور. (منتهی الارب). پارۀ پیه، گوشت دیرینه. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سامانی
تصویر سامانی
منسوب به سامان (خدات) از خاندان سامانیان
فرهنگ لغت هوشیار
مربوط به سال آنچه که در هر یک سال یک بار منعقد میشود:) جشن سالانه دبستان... . (، مجلس تذکری که در روز وفات عزیزی منعقد کنند، بهر سال در هر سال
فرهنگ لغت هوشیار
بارباژ باژی که به انگیزه بار دادن شاه با بهبود او از بیماری از مردم می ستاده اند، درود باژ باژی که کشاورز در نخستین دیدار کار پرداز روستاخاوند (مالک) از ده به او می پرداخته مالیاتی که به مناسبت بار عام پادشاه یا به سبب دریافت خبر سلامت به او پردازند سلامی، حقوق و عوارضی که برای مباشر یا مستاجر به مناسبت نخستین بازدیدی که از ده میکند از دهقانان گرفته میشود (بیشتر در کردستان)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
((نِ))
آن چه که یک بار در سال صورت گیرد، سالیانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سلامانه
تصویر سلامانه
((سَ نَ یا نِ))
مالیاتی که به مناسبت بارعام پادشاه یا به سبب دریافت خبر سلامت او می پرداختند، سلامی، حقوق و عوارضی که برای مباشر یا مستأحر به مناسبت نخستین بازدیدی که از ده می کرد، از دهقانان گرفته می شد (بیشتر در کردستان)
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
آنوال
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
سنويًّا
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
Annual, Annuity, Yearly
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
annuel, rente, annuellement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
שנתי , קצבה , שנתי
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
سالانہ , سالانہ وظیفہ , سالانہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
বার্ষিক , প্রতিবছর
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
รายปี , เงินปี , ประจำปี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
wa kila mwaka, malipo ya kila mwaka, kila mwaka
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
yıllık, yıllık ödeme, yıllık olarak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
年次の , 年金 , 年に一度
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
tahunan, anuitas, setiap tahun
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
연간의 , 연금 , 매년
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
ежегодный , аннуитет , ежегодно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
वार्षिक , वार्षिकी , वार्षिक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
jaarlijks, lijfrente
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
anual, anualidad, anualmente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
annuale, rendita, annualmente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
年度的 , 年金 , 每年的 , 每年地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
coroczny, renta, roczny, rocznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
щорічний , ануїтет , щорічно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
jährlich, Rente
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سالانه
تصویر سالانه
anual, anuidade, anualmente
دیکشنری فارسی به پرتغالی