جدول جو
جدول جو

معنی سالیکا - جستجوی لغت در جدول جو

سالیکا
اسم هندی کندر است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سامیرا
تصویر سامیرا
(دخترانه)
سمیرا، زن بزرگوار، نام عمه شیرین در داستان خسرو و شیرین ترجمه عربی مهین بانو است، وسیله ای که با آن حجامت می کنند، نام محلی در نزدیکی مکه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الیکا
تصویر الیکا
(دخترانه)
نام روستایی در مازندران
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سالویا
تصویر سالویا
(دخترانه)
نام گلی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سولینا
تصویر سولینا
(دخترانه)
رسمی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارینا
تصویر سارینا
(دخترانه)
خالص، پاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از چالیکی
تصویر چالیکی
ویژگی کسی که با چالیک بازی می کند، برای مثال طفلی ست سخن گفتن، مردی ست خمش کردن / تو رستم چالاکی نی کودک چالیکی (مولوی۲ - ۱۰۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
کرفس، تخم کرفس
فرهنگ فارسی عمید
هر یک از ترکیبات سیلیسیم و اکسیژن با یک عنصر فلزی که در طبیعت به وفور در کوراتز، فلدسپات، میکا، زمرد، طلق، پنبۀ کوهی و مانند آن ها یافت می شوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالیان
تصویر سالیان
سالها، جمع واژۀ سال برای مثال چنان زی کزآن زیستن سالیان / تو را سود و کس را نباشد زیان (نظامی۵ - ۷۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
انجمن های صنفی که به منظور حفظ حقوق و منافع مشترک افراد یک صنف تشکیل شود مانند سندیکای کارگران
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالنما
تصویر سالنما
دفترچه یا ورق کاغذ که در آن حساب روزها و ماه ها را چاپ کنند، تقویم، گاه نامه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالینه
تصویر سالینه
مربوط به یک یا چند سال
فرهنگ فارسی عمید
(کِ)
از تیره لیتراسه و قسمت قابل مصرف آن سه شاخۀ گلدار آن است، مواد مؤثره آن، آهن، سالیکه رین (گلوکزید) از تیره پاسیفلوراسه (گل ساعت) است. (کارآموزی داروسازی ص 211)
لغت نامه دهخدا
قسمی طور ماهی گیری، (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
فرانسوی شناد نمکی است از ترکیب سیلیسها یا بازها یا کربناتها و یا سولفاتهای قلیایی به دست می آید. شیشه ها مخلوطی از سیلیکاتهای مختلف هستند که با یکدیگر گداخته و به ملایمت سرد شده اند یعنی از بلور شدن آنها جلوگیری شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سندیکا
تصویر سندیکا
نمایندگی صنفی، صنف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریکا
تصویر تاریکا
تاریکی ظلمت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالخدا
تصویر سالخدا
سالخداه. دارای شرف خداوند شرف، نیکبخت سعادتمند، صاحب السنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالویا
تصویر سالویا
لاتینی مریم گلی از گیاهان مریم گلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالیون
تصویر سالیون
یونانی رواس (کرفس الما) از گیاهان کرفس آبی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالنما
تصویر سالنما
جزوه ای که ایام سال را در آن ثبت کنند تقویم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاریکا
تصویر تاریکا
تاریکی، ظلمت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سندیکا
تصویر سندیکا
((سَ))
اتحادیه صنفی برای دفاع از منافع اقتصادی مشترک افراد یک صنف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سالینه
تصویر سالینه
آنتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
Years
دیکشنری فارسی به انگلیسی
از توابع لفور واقع در منطقه ی سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان اوزرود علیای نور، نام دهکده ای در نور
فرهنگ گویش مازندرانی
نام ارتفاعی در سوادکوه
فرهنگ گویش مازندرانی
تور ماهی گیری کوچک دستی
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
годы
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
Jahre
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
роки
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
lata
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از سال ها
تصویر سال ها
دیکشنری فارسی به چینی