جدول جو
جدول جو

معنی سالینقا - جستجوی لغت در جدول جو

سالینقا
(یُ)
منتجوشه. مینخوشه. سنبل اقلیطی. سنبل رومی گویند.
1- میبخوشه: شرابی که در داخل آن عصارۀ والریان بکار رفته باشد.
2- منتجوشه = مصحف میبخوشه.
3- سنبل اقلیطی (سنبل رومی) (سنبل العصافیر) بگونه ای از گیاه سنبل الطیب اطلاق میشود که آن را والریانا سلتیکا می نامند
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سولینا
تصویر سولینا
(دخترانه)
رسمی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سارینا
تصویر سارینا
(دخترانه)
خالص، پاک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از ساینا
تصویر ساینا
(دخترانه)
خاندانی از موبدان زردشتی، سیمرغ، سیمرغ، عنقا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از الینا
تصویر الینا
(دخترانه و پسرانه)
بخشنده، بزرگ، محترم، پرورش دهنده گوسفندان پروار، مرکب از الین عربی به معنی بزرگ یا گوسفند پر دنبه + الف فاعلی فارسی، نام روستایی در نزدیکی رودیار
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سالینه
تصویر سالینه
مربوط به یک یا چند سال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالنما
تصویر سالنما
دفترچه یا ورق کاغذ که در آن حساب روزها و ماه ها را چاپ کنند، تقویم، گاه نامه
فرهنگ فارسی عمید
شهری است که رومیان و فرنگان قصد و زیارت آن کنند و یکی از شهرهای رم بزرگ است که پطرس یا شمعون الصفا و بولص از حواریون عیسی در آن دفن شده اند، و در آنجا اصنام و ستونهای قدیمی یافت میشود که جز در آن شهر در جای دیگر دیده نشود، همچنین در آنجا زندانی هست که بشکل حلزون ساخته شده که چون کسی در آن حبس شود راه خروج نیابد، (از نخبه الدهر دمشقی ص 227)
لغت نامه دهخدا
اسم هندی کندر است، (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
امیر سالیق از جملۀ امرایی است که شاه شجاع بهمراهی پهلوان خرم برای محاصرۀ کرمان فرستاده است، رجوع به تاریخ عصر حافظ ج 1 ص 282 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از سالنما
تصویر سالنما
جزوه ای که ایام سال را در آن ثبت کنند تقویم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالینه
تصویر سالینه
آنتیک
فرهنگ واژه فارسی سره
چوب بسیار بلند جهت کشیدن تور ماهی گیری
فرهنگ گویش مازندرانی
قدم، گم ناپیدا
فرهنگ گویش مازندرانی
سایه، سایه سار
فرهنگ گویش مازندرانی
سایه
فرهنگ گویش مازندرانی