جدول جو
جدول جو

معنی ساله - جستجوی لغت در جدول جو

ساله
(لَ / لِ)
سن. تعداد سال. سال حیوانات و انسان وقتی که دنبال تعداد سال آورده شود. (استینگاس). این کلمه بتنهایی بکارنمی رود و همواره باید به اعداد ترکیب شود چون: دوساله، سه ساله، همه ساله، چندساله، هرساله و جز اینها.
- همه ساله، تمام مدت سال. سالاسال. پیوسته:
نادیده هیچ مشک و همه ساله مشکبوی
ناکردو هیچ لعل همه ساله لعل فام.
کسایی.
همه ساله ایدر توانا نه ای
که امروز اینجا و فردا نه ای.
اسدی.
و همت وی همه ساله مصروف بودی بگشایش جهان. (فارسنامۀ ابن البلخی ص 72).
زر افشانت همه ساله چنین باد
چو تیغت حصن جانت آهنین باد.
نظامی.
- ده ساله، آنکه سالش بده رسیده باشد:
که ده ساله کودک چنین کارکرد
به افغان سیه رزم و پیکار کرد.
فردوسی.
پیری صد و پنجاه ساله در حالت نزع است. سعدی. (گلستان) ، در آخر برخی از کلمات گاهی معنی یک دهد: بیدبن ساله. (یادداشت مؤلف). و ظاهراً در گوساله با در نظر گرفتن ’ه’ آخر آن که گاه به معنی تصغیر آید بر خردی دلالت کند
لغت نامه دهخدا
ساله
(لَ / لِ)
لشکری را گویند که در پس سر قلب نگاهدارند. (برهان) (آنندراج) (جهانگیری) ، به زبان هندی برادرزن را گویند. (برهان) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
ساله
(لِ)
دریاچه ای است بزرگ از کشورهای متحدۀامریکا. در کنار آن سالت لاک سیتی بنا شده است و 400 هزار متر محیط آن است
لغت نامه دهخدا
ساله
با اعداد ترکیب شود و معنی دارنده تعداد سال دهد: دو ساله ده ساله یا همه ساله. هرسال پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از رساله
تصویر رساله
پایان نامه، کتابی که در آن مرجع تقلید، احکام مذهبی را توضیح می دهد، کتاب، کتاب کوچک، نامه
فرهنگ فارسی عمید
(اَ)
شجاعت. (اقرب الموارد). شجاعت و دلیری. (غیاث اللغات). شجاع و دلیر گردیدن. (آنندراج) (ناظم الاطباء). سخت دلیر شدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). شجاعت و دلاوری و بی پروایی. (ناظم الاطباء). دلیر شدن در سختی. و رجوع به بسالت شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از حساله
تصویر حساله
سونش: سوهان زدن، سبوس جو، ساو ساوه (زر سوده سیم سوده)، پست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خساله
تصویر خساله
به درد نخور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رساله
تصویر رساله
پیغامبری و فرستگانی، نبوت، رسالت
فرهنگ لغت هوشیار
نرمی و همواری، کشیدگی گونه روان شدن تندابه (تندابه سیل) روان شدن گدازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بساله
تصویر بساله
دلیر یدن دلیر گردیدن یلی مردی، ناخوشداشت بسام: خنده روی خندنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رساله
تصویر رساله
((رِ لِ))
کتاب، جزوه، نامه، نوشته
فرهنگ فارسی معین
تصویری از رساله
تصویر رساله
ماتیکان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از رساله
تصویر رساله
أطروحةً
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از رساله
تصویر رساله
Dissertation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از رساله
تصویر رساله
thèse
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از رساله
تصویر رساله
rozprawa
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از رساله
تصویر رساله
論文
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از رساله
تصویر رساله
диссертация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از رساله
تصویر رساله
تحقیقاتی مقالہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از رساله
تصویر رساله
প্রবন্ধ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از رساله
تصویر رساله
วิทยานิพนธ์
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از رساله
تصویر رساله
insha
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از رساله
تصویر رساله
논문
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از رساله
تصویر رساله
תזה
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از رساله
تصویر رساله
дисертація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از رساله
تصویر رساله
disertasi
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از رساله
تصویر رساله
शोधप्रबंध
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از رساله
تصویر رساله
dissertatie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از رساله
تصویر رساله
Dissertation
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از رساله
تصویر رساله
disertación
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از رساله
تصویر رساله
dissertazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از رساله
تصویر رساله
dissertação
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از رساله
تصویر رساله
论文
دیکشنری فارسی به چینی