- سالم (پسرانه)
- فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی
معنی سالم - جستجوی لغت در جدول جو
- سالم
- تندرست
- سالم
- بی گزند و درست، بی عیب، صحیح
- سالم
- درست، بی عیب، فاقد بیماری، تندرست، در دستور زبان عربی، ویژگی کلمه ای که در برابر فا و عین و لام آن حرف عله (واو، الف، ی) نباشد مانند نصر که حرف عله ندارد، در علوم ادبی در علم عروض ویژگی بحری از شعر که زحاف در آن نباشد
- سالم ((لِ))
- بی عیب، تندرست
- سالم
- Ablebodied, Wholesome, Healthy
- سالم
- здоровый
- سالم
- gesund
- سالم
- здоровий
- سالم
- zdrowy
- سالم
- saudável
- سالم
- saludable
- سالم
- en bonne santé, sain
- سالم
- gezond
- سالم
- स्वस्थ
- سالم
- سليم البدن , صحّيٌ , صحّيٌّ
- سالم
- 健全な , 健康的 , 健康的な
- سالم
- sağlıklı
- سالم
- mwenye afya njema, afya
- سالم
- แข็งแรง , สุขภาพดี , มีสุขภาพดี
- سالم
- সুস্থ , স্বাস্থ্যকর , স্বাস্থ্যকর
- سالم
- تندرست , صحت مند , صحت مند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نام دیناری است از امیر یلبغا سالم
مونث سالم شهند درست حساب سال و ماه و روز تاریخ، در مدت ماهها و سالها علی الدوام. مونت سالم: ابدان سالمه
با سلامت، در حال سلامت، بی گزند
با یکدیگر طلح کردن
با هم صلح کردن، با هم آشتی کردن
دردناک، اندوه