جدول جو
جدول جو

معنی سالخداه - جستجوی لغت در جدول جو

سالخداه
(خُ)
او اندر تحویل سال عالم آن کوکب است که بطالع باشد یا بوتدی از اوتادش و با شهادت اندر جای خویش. پس اگر به وتدها چیزی نباشد بمایل وتد. وگر نیز نباشد آن بود که از طالع و خداوندش ساقط نیست و نزدیک هندوان آن کوکب است که نوبت او راست بولاء خداوندان روزها، هر کوکبی را سالی. و عملهاء ایشان اندر آن دراز است. (التفهیم ابوریحان ص 518)
لغت نامه دهخدا
سالخداه
(خُ)
نیک بخت. سعادتمند و بختیار و به اصطلاح نجوم، دارای شرف و خداوند شرف. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
سالخداه
((خُ))
دارای شرف، نیکبخت
تصویری از سالخداه
تصویر سالخداه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سالداش
تصویر سالداش
(پسرانه)
صخره
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سال ماه
تصویر سال ماه
سال مه، حساب سال و ماه، تاریخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سال دار
تصویر سال دار
سالمند، سال دیده، پیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالدات
تصویر سالدات
سرباز، به ویژه سرباز روسی
فرهنگ فارسی عمید
(صَ لَ)
ناقه صلخداه، ناقۀ قوی دراز. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
حفرۀ ساآداه در جزو اساطیر یونانی آمده است
لغت نامه دهخدا
رجوع به سالخداه و استینگاس ص 642 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ لَ)
همان سلّخد است. رجوع به سلّخد شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
لغتی در بارخدا یا معرب آن: فسمعته یقول: اندک اندک یا بارخداه ارفق بی یا مولای ! قال ثم خرجت نفسه... (صفه الصفوه). رجوع به بارخدا و بارخدای شود، داربست. پاردو. پارود، پاردو. بادرنگبو. بادرنگبویه باشد. (دمزن). رجوع به بارانه و بادرنگبویه شود
لغت نامه دهخدا
سالمه، سالگرد، رجوع به سالمه شود
لغت نامه دهخدا
(خُ)
ربان. (مهذب الاسماء). ناخدا. رجوع به ناخدا شود
لغت نامه دهخدا
سرباز، مأخوذ از کلمه سولدات فرانسوی یا آلمانی، (استینگاس)
لغت نامه دهخدا
(شِ کَ تَ / تِ)
معمر و سالدیده و پیر، (ناظم الاطباء)، معمّر، پیر، (استینگاس)، سالمند، مسن، رجوع به سال شود
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است از دهستان ناتل رستاق، بخش نور شهرستان آمل واقع در 21 هزارگزی جنوب خاوری سولده. هوای آن معتدل و دارای 230تن سکنه است. آب آنجا از ناپلارود تأمین میشود. محصول آنجا برنج، مختصر غلات و شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. این ده از دو محل بالا و پائین که یک کیلومتر از هم فاصله دارند تشکیل شده و در آمار دو آبادی نوشته شده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سالدات
تصویر سالدات
سرباز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ناخداه
تصویر ناخداه
پارسی تازی گشته ناخدا خداوند ناو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالدار
تصویر سالدار
معمر سالدیده پیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالخدا
تصویر سالخدا
سالخداه. دارای شرف خداوند شرف، نیکبخت سعادتمند، صاحب السنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالماه
تصویر سالماه
سال ماه سالمه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالدات
تصویر سالدات
سرباز
فرهنگ فارسی معین
سرباز، سپاهی، سربازروسی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
روستایی از دهستان ناتل رستاق نور
فرهنگ گویش مازندرانی