جدول جو
جدول جو

معنی سالب - جستجوی لغت در جدول جو

سالب
تاراج دهنده و رباینده و غارتگر
تصویری از سالب
تصویر سالب
فرهنگ لغت هوشیار
سالب
سلب کننده، رباینده، برهنه کننده یا پوست کنندۀ چیزی
تصویری از سالب
تصویر سالب
فرهنگ فارسی عمید
سالب
((لِ))
سلب کننده، رباینده، برهنه کننده، جمع سلاب
تصویری از سالب
تصویر سالب
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مونث سالب ناینده بازستان مونث سالب. یا قضیه سالبه. قضیه سالبه بر دو قسم است: الف - سالبه جزئیه جمله ایست که در آن نفی بعض باشد چنانچه) بعض جانوران انسان نیستند (ب - سالبه کلیه جمله ایست که در آن نفی کل باشد مانند) هیچ انسانی سنگ نیست. (یا سالبه باتنفاء محمول. سلب نسبت حکمیه به جهت عدم ثبوت محمول است برای موضوع مقابل سالبه بانتفاء موضوع. یا سالبه بانتفاء موضوع، سلب نسبت حکمیه محمول است از موضوع از آن جهت که موضوع در خارج وجود ندارد تا محمول برای آن ثابت باشد مقابل سالبه بانتفاء محمول
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالبه
تصویر سالبه
جملۀ منفیه، سالب
سالبۀ جزئیه: در علم منطق جمله ای که در آن نفی بعض باشد مثل بعض الحیوان لیس بانسان (بعضی از جانوران انسان نیستند)
سالبۀ کلیه: جمله ای که در آن نفی کل باشد مانند لا شیء من الانسان بحجرٍ (هیچ انسانی سنگ نیست)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالبه
تصویر سالبه
سال به، سال خوب، سال خوش، کسی که هر سال او از سال پیش بهتر باشد، نامی از نام های مردان بوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سالم
تصویر سالم
(پسرانه)
فاقد بیماری، بدون عیب یا خرابی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از جالب
تصویر جالب
چشمگیر، دلنشین، نغز، دلچسب، دلچسب، دلکش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از قالب
تصویر قالب
چارچوب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طالب
تصویر طالب
(پسرانه)
خواستار، خواهان، سالک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از غالب
تصویر غالب
(پسرانه)
چیره، نام شاعری در قرن سیزدهم، غالب دهلوی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از سالن
تصویر سالن
تالار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سالم
تصویر سالم
تندرست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ساکب
تصویر ساکب
ریزنده، آب ریزان، اشک ریزان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساقب
تصویر ساقب
نزدیک دور نزدیک، دور (اضداد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سارب
تصویر سارب
یکراه، یکرو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سابل
تصویر سابل
باران نیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساغب
تصویر ساغب
گرسنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساحب
تصویر ساحب
کشتاما (تراکتور)
فرهنگ لغت هوشیار
با اعداد ترکیب شود و معنی دارنده تعداد سال دهد: دو ساله ده ساله یا همه ساله. هرسال پیوسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالو
تصویر سالو
جامه سفید و تنک که از آن دستار و لباس زنانه درست میکردند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالن
تصویر سالن
اطاق بزرگ مخصوص پذیرائی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالم
تصویر سالم
بی گزند و درست، بی عیب، صحیح
فرهنگ لغت هوشیار
مسافر و راه رونده زخمی که روی پوست بدن انسان و بیشتر روی بینی و گونه ها پیدا میشود رهرو زبانزد سوفیانه تا راهرو نباشی کی راهبر شوی، راهی (مسافر) راه رونده رونده، سفر کننده مسافر، سائر الی الله که متوسط بین مبدا و منتهی است مادام که در سیر است. کسی که بطریق سلوک بمرتبت و مقامی رسد که از اصل و حقیقت خود آگاه شود و بداند که او همین صورت و نقش نیست و اصل و حقیقت او مرتبت جامه الوهیت است که در مراتب تنزل متلبس بدین لباس گشته و بمقام فنا فی الله و مرتبت ولایت وصول یابد. یا سالکان عرش. فرشتگان ملائکه، اهل سلوک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالف
تصویر سالف
پیش رفته، متقدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالخ
تصویر سالخ
مار سیاه، گری شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سالج
تصویر سالج
لاتینی تازی گشته بیدمشک از درختان بید مشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سائب
تصویر سائب
روان و جاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جالب
تصویر جالب
آواز دهنده، بسوی خود کشنده چیزی را، غوغا کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حالب
تصویر حالب
سیاهرنگ ناف، میزه نای، شیر دوش میزه نای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خالب
تصویر خالب
مرد فریبنده، زبانباز، حقه باز
فرهنگ لغت هوشیار
در انگلیسی و فرانسوی بر گرفته از این واژه تازی است سگ انگور جر موج، شیره جرموج
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تالب
تصویر تالب
گرد آمدن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
یونانی پارسی شده سلاب سلاب همی باز جستند راز سپهر به سلاب تا برکه گردد به مهر (فردوسی) سوکپوشه که زنان به هنگام سوک پوشند دزد، ریسمان باف جامه سیاه رنگ لباس سوگواری، جمع سلب. جامه سیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صالب
تصویر صالب
پشت اسو استخوان پشت از دوش تابن سرین، تپ لرزه
فرهنگ لغت هوشیار